علی جنتی:
حزب الله میتواند به سرعت خود را بازسازی کند/ دولت آمریکا درصدد مدیریت بحران در غرب آسیا تا پیش از انتخابات نوامبر است
علی جنتی گفت: به نظر می رسد در این مرحله تصمیم نظام این است که اسرائیل را سر جایش بنشاند و امیدواریم که از انبوه عظیم موشک هائی که به خاک اسرائیل اصابت کرد درس لازم را گرفته باشند.
منطقه غرب آسیا همچنان با تشدید تنش دست و پنجه نرم می کند. شمارش معکوس برای فرارسیدن سالگرد حمله بی سابقه حماس و گروه های مقاومت فلسطینی به اسرائیل در هفت اکتبر و به دنبال آن بمباران شبانه روزی نوار غزه توسط رژیم اسرائیل آغاز شده است، اما علیرغم ادعای ایالات متحده هنوز دود سفیدی از پایتخت های مصر یا قطر به نشانه توافق طرفین برای آتش بس و مبادله اسرا بلند نشده است. در این میان طمع بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل برای گسترش دامنه جنگ دامان حزب الله لبنان را گرفته و در تازه ترین موارد منجر به شهادت سیدحسن نصرالله، دبیر کل و تعداد قابل توجهی از فرماندهان ارشد حزب الله شده است.
در این میان علیرغم خویشتن داری اولیه ایران در فرصت دادن به تلاش ها برای برقراری آتش بس پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، تشدید بی سابقه تنش توسط رژیم اسرائیل در لبنان با هدف قرار دادن دبیر کل حزب الله چاره ای برای ایران نگذاشت جز اجرای کردن دومین حمله مستقیم به خاک اسرائیل در قالب عملیات وعده صادق دو.
با علی جنتی ، کارشناس ارشد سیاست خارجی و سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در کویت درباره چند و چون تصمیم ایران برای عملیاتی کردن این حمله گفت و گو کردیم که مشروح آن در پی می آید:
تنش میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل با حمله موشکی مستقیم ایران که شامگاه سه شنبه در پاسخ به مجموعه ای از اقدامات این رژیم انجام گرفت وارد سطح جدیدی شده است. تا پیش از این حمله، نظر برخی از کارشناسان این بود که تهران نباید در زمین طراحی شده توسط نخست وزیر رژیم اسرائیل بازی کند، برخی دیگر از کارشناسان نیز ادامه خویشتن داری ایران را تضعیف قدرت بازدارندگی آن می دانستند. فکر می کنید در نهایت چه ملاحظه هایی باعث شد که تهران به بیش از دو ماه خویشتن داری پایان داده و عملیات وعده صادق دو را انجام دهد؟
در طول چند ماه گذشته اتفاقاتی افتاد؛ یکی بمباران کنسولگری ایران در دمشق بود که منجر به شهادت تعدادی از فرماندهان ما شد. جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به آن حمله عملیات وعده صادق یک را انجام داد که از ابتدا هم حد و حدود آن عملیات مشخص بود و به گونه ای طراحی و اجرا شد که احیانا به یک جنگ گسترده میان دو طرف منتهی نشود.
اقدام بعدی که توسط رژیم اسرائیل صورت گرفت، به شهادت رساندن اسماعیل هنیه بود؛ که ضربه بزرگی به حیثیت ایران بود که اسرائیل در خاک ایران، آن هم در جایگاهی که کاملا از نظر امنیتی حفاظت شده است، هنیه را ترور کند. در این مقطع ایران تلاش کرد به منظور کمک به برقراری آتش بس در غزه خویشتن داری نشان داده و بهانه ای برای جنگ وسیع در اختیار نتانیاهو قرار ندهد.
شهادت سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان و ترور تعدادی از فرماندهان ارشد که ضربه سنگینی به حزب الله بود، طبیعتا ایران را به واکنش واداشت. مجموع شرایط موجود در صحنه ایران را بر سر یک دوراهی قرار داده بود؛ از یک طرف اگر حمله نکند و دست روی دست بگذارد، به معنای آن است که ایران در برابر اسرائیل ناتوان است و خود این نمایش تسلیم می تواند به مقدمه ای برای حملات بعدی تبدیل شود. علاوه بر اینکه سکوت ایران در برابر اسرائیل و عدم پاسخگویی به اقداماتی که اسرائیل در لبنان انجام داده باعث میشود که بسیاری از هواداران نیروهای مقاومت نسبت به ایران بدبین شوند.
تا آنجا که من اطلاع دارم، برای بسیاری از نیروهای وابسته به حزب الله در لبنان این سؤال به طور جدی مطرح بود که چرا ایران هیچ حرکتی نشان نمیدهد؟ آیا سیاست ایران این است که ما در خط مقدم با اسرائیل بجنگیم و تلفات بدهیم و خانه های ما هم ویران شود و تهران هیچ عکسالعملی از خودش نشان ندهد؟
بنابراین، فکر میکنم با این مقدمات ایران تصمیم گرفت که این حمله را انجام دهد. از طرف دیگر ما باید بدانیم که این حمله از طرف اسرائیل بدون پاسخ نخواهد بود؛ و این پاسخ گرچه ممکن است به یک جنگ گسترده و طولانی مدت منتهی نشود، اما احتمالا اسرائیل برخی از نقاط حساس و حیاتی کشور را بمباران خواهد کرد. البته برخی منابع خبری ادعا می کنند که ایران هم تهدید هایی مبنی بر حمله به برخی از پایگاه های آمریکا در منطقه را در صورت پاسخ اسرائیل به حمله موشکی اخیر مطرح کرده است.
به نظر من با توجه به نوع رویکرد نتانیاهو، او حتما پاسخ خواهد داد و ممکن است این پاسخ زیانهای غیر قابل جبرانی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد.
بعد از عملیات وعده صادق که گفته شد برای احیاء بازدارندگی نظامی از سوی ایران صورت گرفت، ما شاهد ترور اسماعیل هنیه در تهران بودیم. این سؤال در افکار عمومی مطرح است که آیا این قبیل حملات از توانمندی برای احیاء بازدارندگی ما برخوردار هستند؟
ما همواره باید نگاهی آسیب شناسانه به تحولات جاری داشته باشیم و بر همین اساس من فکر می کنم که در داخل کشور، برخی از فرماندهان نظامی در ارزیابی از قدرت نظامی کشور و قدرت نظامی اسرائیل دچار اشتباه هستند. آنچه ما خیلی روی آن تکیه داریم، توانمندی موشکی کشور است؛ ایران با اسرائیل فاصله سرزمینی و جغرافیایی دارد و نمیتواند با تانک و نیروی زرهی وارد اسرائیل شود. از طرفی توان نیروی هوایی کشور نیز در حدی نیست که بتواند با حمله به اسرائیل تاثیرگذاری بازدارنده داشته باشد. در آن سوی میدان هم اسرائیل تنها نیست و در حالی که هم پیمانانی در غرب به شمول آمریکا و کشورهای اروپایی دارد، در منطقه نیز برخی از کشورها با این رژیم همکاری دارند.
ما باید این مجموعه را با هم ببینیم و قدرت آنها را با هم ارزیابی کنیم. اگر ما میتوانیم واردیک مصاف تمام عیار با اسرائیل شویم، اشکالی ندارد اما باید تبعاتش را هم بپذیریم. به هرحال ایران برای تعیین راهبرد مشخص در برابر اسرائیل باید مجموع این عوامل را در نظر داشته باشد . نیروهای مقاومت در غزه و لبنان هم مرز با اسرائیل هستند و حمایت از اقدامات نظامی آنها هم کاملا توجیه دارد، اما زمانی که صحبت از رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل می شود باید به تبعات آن نیز با دقت فکر کرد.
شما اشاره کردید که مطلوب اسرائیل جنگ وسیع و گسترده با ایران نیست. دلایل شما از این تحلیل چیست و با چنین نگاهی چگونه میتوان استراتژی اسرائیل در یک سال اخیر در نوار غزه و به تبع آن لبنان و به طور کلی منطقه را توضیح داد؟
اسرائیل در طول دو سه دهه گذشته با مقاومت مسلحانه رو به رو بوده است. در دهه های 70 یا 80 میلادی ما در غزه شاهد انتفاضه بودیم. در آن زمان حضور اسرائیل در نوار غزه مانند حضور این سالها در کرانه باختری بود، اما مجموعه حرکت های اعتراضی و جریان های انتفاضه اولا باعث شد اسرائیل غزه را رها کند و اداره این منطقه در اختیار حماس قرار گیرد. سپس شاهد شکل گیری مقاومت مسلحانه در این منطقه بودیم که دامنه آن هر روز وسیع تر شد و حالا به جایی رسیده که میبینید دهها کیلومتر تونل زیر زمین ساخته اند ، کادرسازی کرده اند و خودشان هم سلاح می سازد. بدیهی است اسرائیل همه این تحرکات حماس را تهدیدی برای خود میداند.
شاید در اینجا بد نباشد که به حمله هفت اکتبر حماس به خاک سرزمین های اشغالی هم اشاره ای بکنم. برخی از سیاستمداران معتقدندکه بنیامین نتانیاهو، کاملا در جریان آنچه که در هفت اکتبر 2023 رخ داد، قرار داشت. با توجه به اشراف اطلاعاتی که اسرائیل از دیرباز در کل منطقه داشته و اخیرا با مجموع عملیات هایی که انجام داده بخشی از آن را هم به نمایش گذاشته، اصلا قابل تصور نیست که موساد و سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل از آمادگی حماس برای انجام عملیات در 7 اکتبر بی خبر بوده باشد. در آن زمان گفته می شد که قبل از حمله حماس تمرین های شبیه سازی در داخل خود غزه صورت گرفته بود، مگر میشود موساد در جریان آن مانور قرار نداشته باشد؟
به نظر می رسد نتانیاهو با آگاهی از این حمله، عمدا ارتش را در جریان قرار نداده است تا بتواند هدف نهایی خود را که از بین بردن کامل یا حداقل تضعیف حماس را تحقق ببخشد. اسرائیل اکنون غزه را به یک سرزمین سوخته تبدیل کرده است.
ما می دانیم که با توجه به همان اشراف اطلاعاتی که شما به آن اشاره کردید اسرائیل می توانست سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان را هم در بازه های زمانی دیگری به شهادت برساند، اما همواره محافظه کاری در این زمینه داشت. چرا حالا؟
پس از غزه نوبت به لبنان رسید. در مورد مسأله لبنان از دیرباز اسرائیل احساس تهدید دارد و حزب الله به عنوان یک نیروی مقتدر و برخوردار از سازمانی قوی و توانمند همواره با اسرائیل مقابله کرده است. در جریان غزه هم حزب الله جبهه جدیدی را در شمال اسرائیل گشود و این جبهه باعث شد که هر روز حملات به شهرکهای شمال اسرائیل صورت بگیرد و هزاران نفر از شهرکنشینانی که در این مناطق بودند مجبور به ترک این منطقه شدند.
در یک سال گذشته، شهرک نشین های این منطقه فشار مضاعفی را بر دولت نتانیاهو برای حل و فصل این مسأله وارد کردند در نتیجه نتانیاهو پس از فراغت نسبی از غزه، احساس کرد که زمان تسویه حساب با حزب الله لبنان هم فرا رسیده است. او ابتدا از هدف قرار دادن فرماندهان ارشد حزب الله شروع کرد و بعد هم تصمیم گرفت که سید حسن نصرالله را به عنوان نماد قدرت حزب الله به شهادت برساند.
می توان گفت که برنامه اسرائیل در لبنان بسیار حساب شده صورت گرفت و در حال حاضر هم تلاش می کند که یک نوار امنیتی حدود 40 کیلومتری در شمال اسرائیل و جنوب لبنان ایجاد کند تا بتواند شهرک نشین ها را از حملات حزب الله در امان نگاه دارد.
شهادت سید حسن نصرالله را برای حزب الله لبنان قابل جبران می دانید؟ به هرحال اوضاع سیاست داخلی در لبنان پیش از این هم مساعد نبود و اکنون چالش های منطقه ای و حملات مداوم اسرائیل هم به این وضع اضافه شده است.
سید حسن نصرالله دارای یک شخصیت کاریزماتیک و غیر قابل جبران است. او با درایت و تدبیری که داشت، حزب الله را از یک گروه کوچک چریکی به یک سازمان گسترده و توانمند نظامی، سیاسی و اجتماعی تبدیل کرد. نیرویی که هم در مجلس لبنان نماینده دارد و هم در تمام مناطق جنوبی شمال شرقی لبنان که عمده ساکنانش شیعیان هستند استقرار و نفوذ فوق العاده دارد، حزب الله خدمات اجتماعی بسیار گسترده به مردم میدهد و همزمان یک سازمان نظامی بسیار مستحکمی را ایجاد کرده که در تمام بحران های بیشمار داخلی و خارجی که در چند دهه اخیر در لبنان رخ داده، نقش سازنده داشته و از عهده مهار آنها برآمده است.
به نظر من بسیار دشوار است که چنین شخصیتی با این ویژگی ها در حزب الله پیدا کنیم؛ از طرف دیگر در حال حاضر بسیاری از فرماندهان کلیدی حزب الله شهید شدهاند و جایگزینی این افراد نیز نیاز به یک زمان طولانی دارد و قطعا در این دوره حزب الله دچار نوعی رکود در عملیات نظامی خواهد شد. ولی با توجه به ساختار محکمی که حزب الله دارد و نیروهای رزمنده و جان بر کفی که براساس ایمان و عقیده میجنگند، حزب الله میتواند به سرعت خود را بازسازی کند و این نیرو قابل اضمحلال نیست؛ چون تنها یک نیروی نظامی نیست بلکه یک جریان مقاومت و یک اندیشه است. این اندیشه با کشتن و شهادت یک فرد یا تعدادی از رهبران آن از بین نخواهد رفت .
ما در کشور خودمان نیز از ابتدای انقلاب با حوادث بسیار سنگینی مثل هفت تیر و امثال آن رو به رو بودیم و علیرغم اینکه جایگزینی شخصیتهایی مثل مرحوم شهید بهشتی بسیار دشوار بود، ولی کشور توانسته است مسیر خود را پیش ببرد. در لبنان نیز حزب الله به عنوان یک نیروی مقاومت میتوانند در طول زمان دست به ترمیم و بازسازی خود بزند.
شما بازی ایالات متحده را چطور تفسیر میکنید؟ واشنگتن از یک طرف داعیه دار حمایت از برقراری آتش بس است و از سوی دیگر هم اسلحه در اختیار اسرائیل قرار می دهد و هم از اقدام هایی چون ترور سید حسن نصرالله استقبال می کند.
در ایالات متحده، چه حزب دموکرات و چه جمهوریخواه، همه دنبال تأمین امنیت اسرائیل هستند و سیاستمداران هر دو حزب هم اعلام کرده اند که امنیت اسرائیل برای آنها خط قرمز است و با هر نیرویی که تهدیدی برای امنیت رژیم صهیونیستی باشد، برخورد خواهد کرد ؛ چه گروههای مقاومت باشند و چه کشوری مانند ایران و بارها به ایران پیام دادهاند که اگر به اسرائیل حمله کنید، حتما ما از اسرائیل دفاع و با شما مقابله خواهیم کرد. آمریکایی ها علیرغم همه شعارهایی که برای آتش بس میدهند؛ ولی عملا با کمکهای نظامی مستمر و پل هوایی که برای این کمکها گشودهاند، در طول یک سال گذشته از اسرائیل حمایت کامل کرده اند.
آتش بس مدنظر آمریکا هم برای حمایت از مردم غزه یا آرام شدن صحنه جنگ نیست و فقط با هدف آزادسازی اسرای اسرائیلی دنبال می شود؛ چرا که نتانیاهو در یک سال گذشته هر روز بیش از روز گذشته تحت فشار خانواده های اسرای در اختیار حماس قرار داشته است. شعارهایی که آمریکایی ها در محکوم کردن کشتار کودکان و غیرنظامیان در نوار غزه می دهند نیز یا مصرف داخلی در سال انتخابات دارد و یا مصرف جهانی برای نمایش احترام و دفاع از حقوق بشر.
سیاست دولت ایالات متحده در قبال ایران هم در قریب به یک سال اخیر که رقابت های انتخاباتی در این کشور آغاز شده و در ماه نوامبر برگزار می شود این بوده است که منطقه خاورمیانه در آرامش باشد و به گونه ای نباشد که تاثیر منفی بر این انتخابات بگذارد. اگر در انتخابات پیش رو دونالد ترامپ برنده باشد که از پیش درباره تشدید سطح تنش با تهران هشدار داده و در صورت پیروزی دموکرات ها هم نوع رابطه ایران و آمریکا صرفا در شیوه رفتار دو حزب متفاوت خواهد بود. پیام های امریکا به ایران درباره ضرورت خویشتن داری هم تنها با هدف تلاش برای جلوگیری از تاثیر پذیری نتیجه انتخابات آمریکا از اقدام های ایران بوده است.
با توجه به تجربه دیپلماتیک شما و فضایی هم که پیرامون ایران ترسیم کردید ، فکر میکنید مسیر عاقلانه پیش روی ایران در شرایط ادامه جنگ غزه و توسعه دامنه آن به لبنان و نقشه ای که اسرائیل و امریکا برای ایران کشیده اند، چیست؟ ما باید در چه زمینی بازی کنیم که زمین نتانیاهو نباشد؟
ما اکنون بر سر یک دوراهی قرار گرفتهایم. اولا باید یک تحلیل واقعی از قدرت و توان اسرائیل و خودمان داشته باشیم و بر اساس آن برای بازدارندگی در برابر دشمن برنامه ریزی کنیم . هم قدرت و ظرفیت خودمان را به خوبی بشناسیم و هم قدرت طرف مقابل را که از حمایت همه جانبه سیاسی ، نظامی و تبلیغاتی آمریکا و غرب از اسرائیل برخوردار است . اگر سکوت کنیم ، این سکوت تحقیر آمیز است و نشان از عدم توانائی ایران دارد و نه تنها قدرت بازدارندگی کشور را کاهش یافته بلکه اسرائیل نیز در اقدام های آتی علیه ایران جسورتر خواهد شد و اگر مقابله کنیم برخی از تبعات آن می تواند به تخریب زیرساخت های کشور بینجامد.
به نظر می رسد در این مرحله تصمیم نظام این است که اسرائیل را سر جایش بنشاند و امیدواریم که از انبوه عظیم موشک هائی که به خاک اسرائیل اصابت کرد درس لازم را گرفته باشند.