خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

مردان فشارهای روانی ناشی از وضعیت اقتصادی را بر سر زنان خالی می‌کنند/ اشکال مختلف خشونت خانگی در طبقه متوسط

مردان فشارهای روانی ناشی از وضعیت اقتصادی را بر سر زنان خالی می‌کنند/ اشکال مختلف خشونت خانگی در طبقه متوسط
کد خبر : ۱۵۵۷۶۰۳

یک جامعه‌شناس و روان‌شناس اجتماعی گفت: خشونت خانگی علیه زنان در تمام طبقات فرودست، متوسط و فرادست رخ می‌دهد، اما نوع آن فرق می‌کند و طبیعتا در طبقات فرودست این نوع خشونت عریان‌تر و بی‌مهاباتر است.

«علیرضا شریفی یزدی» جامعه‌شناس و روان‌شناس اجتماعی در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا با تشریح علل خشونت‌ خانگی علیه زنان در جامعه ایرانی گفت: مطالعات نشان می‌دهد خشونت خانگی ۹۶ درصد علیه زنان و ۴ درصد علیه مردان صورت می‌گیرد. این آمار گویای این است که زنان در خانواده چه شرایطی را تجربه می‌کنند، اینکه چرا خشونت در خانه بیشتر علیه زنان است، چندین دلیل دارد؛ نخستین دلیل این است که کشور در حال حاضر در شرایط بسیار خاص قرار دارد.در واقع ما در وضعیتی هستیم که جامعه تب‌دار است و هر حرکت اقتصادی که صورت می‌گیرد، منجر به فشار اقتصادی به جامعه و در نتیجه موجب فشار روانی به خانواده‌ها می‌گردد و بیشتر مردان به خود اجازه می‌دهند، فشار روانی که در جامعه تحمل می‌کنند و در خانواده انباشته شده را بر روی زنان تخلیه کنند.

با کمال تاسف خشونت علیه زنان در جامعه ایرانی پذیرفته شده است

وی ادامه داد: دلیل دیگر این است که به طور سنتی خشونت علیه زنان یک امر نهادینه شده است و تا حدی و با کمال تاسف پذیرفته شده است؛ به این معنا که در جامعه ایرانی کسی چندان تعجب نمی‌کند که بشنود مردی با همسر خود بدرفتاری می‌کند، او را کتک می‌زند یا او را با محرومیت اقتصادی و عاطفی مواجه می‌کند که یکی از دلایل آن‌ عدم حمایت قانون است و در واقع دچار خلاء قانون در حمایت از زنان در مقابل خشونت مردان هستیم. در زمینه قتل در قانون، وقتی زنی توسط پدر خود کشته شود برای نمونه ماجرای قتل رومینا توسط پدرش، زمانی که با آن پدر مصاحبه می‌شود که چرا دختر خود را کشتی نه پسر را مانند یک حقوقدان با اشراف به قانون پاسخ می‌دهد، اگر پسر را می‌کشتم قصاص می‌شدم و این حاکی از آن است که قانون در زمینه قتل زن توسط پدر خلاء دارد.

هر ۴ دقیقه یکبار روح و روان یک زن خراشیده می‌شود

این جامعه‌شناس اظهار کرد: در مورد مردان دیگر مانند همسر، زمانی فرد را قصاص می‌کنند که قرار باشد توسط خانواده زن، نصف دیه داده شود. اگر قانونی وجود دارد باید برابر باشد، چون این قانون برابر نیست مردان به خود اجازه می‌دهند این خشونت را حتی تا فجیع‌ترین شکل خود یعنی قتل زنان پیش ببرند. البته نباید بسنده کنیم به این آمار که هر ۴ روز یک زن در کشور به دست مردان خود کشته می‌شود، چرا که هر ۴ دقیقه یکبار روح و روان یک زن خراشیده می‌شود و این در هیچ جا ثبت نمی‌گردد. درباره خشونت‌های خانگی که توسط مردان خانواده به زنان تحمیل می‌شود، صرفا وقتی   قتلی رخ می‌دهد و آشکار می‌گردد، موجب می‌شود حساس شویم، مصاحبه کنیم که البته در جای خود ارزشمند است، اما باید بدانیم که میزان خشونت علیه زنان و عمق آن بسیار زیاد است.

شریفی یزدی با بیان اینکه یکی دیگر از دلایل خشونت خانگی علیه زنان سکوت دستگاه‌های ذیربط در این زمینه است، گفت: برای مثال بخش اورژانس اجتماعی باید در این نوع خشونت‌ها ورود جدی داشته باشد، اما متاسفانه مداخله روشن و مشخصی برای این موضوع ندارد.

«مسئله فرهنگ» دلیل اصلی خشونت علیه زنان است

وی دلیل اصلی خشونت علیه زنان در خانواده را «مسئله فرهنگ» عنوان کرد و گفت: تا زمانی که زن را تحت قیمومیت مرد می‌شناسیم و برابری حقوق برای آن قائل نیستیم متاسفانه همچنان شاهد این گونه فجایع در جامعه خواهیم بود. دلیل جامعه‌شناسی دیگر این است که جامعه دو پاره شده است، به این معنا که با نسل جدیدی مواجه هستیم که بسیاری از ارزش‌ها، هنجارها، آداب، سنن و اعتقادات نسل‌های قبل را به هیچ وجه قبول ندارد و سبک زندگی خود را بر اساس اصول اعتقادی خود پایه ریزی می‌کند، در حالی که پدر همسر یا برادر بزرگ‌تر او بر اساس هنجارها و ارزش‌های قدیمی‌تر که نسل جدید آن را قبول ندارد و آنها نیز نتوانسته‌اند به این نسل منتقل کنند، زندگی می‌کنند. این تفاوت دیدگاه طبیعتا میزان خشونت را در درون خانواده‌ها افزایش می‌دهد و قربانی آن تاکنون عمدتا زنان بوده‌اند که باید فکری برای آن کرد.

خشونت علیه زنان در طبقات فرودست، عریان‌تر و بی‌مهاباتر است

شریفی یزدی در پاسخ به این سوال که خشونت خانگی علیه زنان در طبقات مختلف جامعه به چه صورتی است؟ گفت: خشونت خاتگی علیه زنان در تمام طبقات فرودست، متوسط و فرادست رخ می‌دهد، اما نوع آن فرق می‌کند و طبیعتا در طبقات فرودست عریان‌تر و بی‌مهاباتر است. در قشر متوسط و فرادست خشونت خانگی جنبه‌های دیگری به خود می‌گیرد و بستگی به این دارد که چه تعریفی از خشونت داشته باشیم. در میان طبقات پایین کتک زدن، برخورد فیزیکی، تهدید و حبس کردن بسیار رایج است.

خشونت خانگی در قشر متوسط چگونه است؟

وی خاطرنشان کرد:‌ در قشر متوسط خشونت خانگی به شکل محرومیت عاطفی، بی‌توجهی کردن، رابطه موازی گرفتن و خیانت خود را نشان می‌دهد و جنس خشونت بیشتر به این شکل است. در قشر فرادست جامعه که مانند بسیاری جاهای دنیا نوع آسیب‌ها و فسادهای‌شان معمولا مشترک است، داستان متفاوتی وجود دارد. اگر قشربندی اجتماعی این مسئله را تحلیل کنیم، خشونت‌های خیلی عریان نوعا متعلق به قشر پایین یا متوسط رو به پایین جامعه است.

فقط در صورت حمایت خانواده پدری، زن می‌تواند از خشونت خانگی رها شود

این استاد جامعه‌شناسی در خصوص کمک به زنان در مقابل خشونت‌های خانگی گفت: کمک‌ها معمولا یا از خانواده است و زن باید از خانواده پدری درخواست کمک کند که عمده خانواده پدری سنتی و فرودست جامعه ما بر این باور است که زن باید با لباس سفید برود و با کفن برگردد. هنوز در قشرهای متوسط تا جایی که امکان دارد تلاش می‌شود زن را در آن رابطه و خانواده نگه دارند و در واقع واقعیت این است که خانواده همکاری نمی‌کند و در خانواده‌ای که حمایت صورت می‌گیرد، زن می‌تواند از آن زندگی مشترک خارج شود.

جامعه در رواج خشونت علیه زنان مقصر است

وی جامعه را در رواج خشونت علیه زنان مقصر دانست و خاطرنشان کرد: گفت: قانون هم در این زمینه سکوت اختیار کرده است. اگر زنی به پزشکی قانونی مراجعه کند و اثبات شود که زن توسط همسر خود مورد ضرب و جرح قرار گرفته، باید به استناد آن برود اقامه دعوی کند که دیگر زندگی مشترک بهم می‌ریزد.

«نداشتن امنیت اقتصادی» علت تحمل خشونت خانگی از سوی زنان

دلیل دیگری که زنان نسبت به خشونت خانگی اعتراض جدی نمی‌کنند، نداشتن امنیت اقتصادی است. میزان اشتغال زنان در دوره دکتر روحانی تنها ۱۴ درصد بوده و اخیرا این عدد به ۱۲ درصد رسیده است و لذا دیگر شرایط اقتصادی اجازه نمی‌دهد، ۸۸ درصد زنان بدون اشتغال وقتی خشونت علیه آنان در خانه اعمال می‌شود، کار جدی انجام دهند و با این شرایط وضعیت اقتصادی‌، عدم حمایت خانواده پدری و خلاء قانونی چگونه می‌خواهد معیشت زندگی خود را تامین کند؟!

«ترسِ جدایی از فرزند در بعد از طلاق» از دلایل سکوت زنانِ قربانی خشونت خانگی است

شریفی یزدی در ادامه توضیح چرایی سکوت زنان قربانی خشونت خانگی گفت: از دلایل دیگر سکوت بیشتر زنان قربانی در مواجهه با خشونت خانگی، موضوع فرزند است. زنانی که دارای فرزند هستند از ترس اینکه از فرزندشان جدا شوند، چون تنها تا ۷ سال فرزند متعلق به مادر است، سختی‌ها را به جان می‌خرد. در نهایت مشکل اصلی ابتدا به خلاء قانون حمایتی برمی‌گردد و سپس مربوط به مباحث فرهنگی می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: آنچه که مطالعات نشان می‌دهد در قشر متوسط همین مشکلات به گونه‌ای دیگر خود را نشان می‌دهد. البته نسبت به سالیان قبل شرایط بهتر شده و خانواده‌ها حمایت بیشتری از دختران خود دارند که اگر در زندگی مشترک خوبی نیستند، بتوانند طلاق بگیرند، اما هنوز بخش بزرگی از جامعه به این بیماری مبتلاست.

ابراز نگرانی از تکرار قتل‌های خانوادگی

شریفی یزدی در تحلیل خود از دو فقره قتل خانوادگی در هفته گذشته که در یکی از آنها، مرد بعد از کشتن همسر و فرزند خود اقدام به خودکشی می‌کند، گفت: اگر از بعد روانشناسی نگاه کنیم، این جنس قتل‌ها برای انسانی است که اختلال شخصیت سایکوپتی یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارد و یا شخصیت مرزی است که به نقطه جنون رسیده است و فردی است با بیماری سایکوز که انقطاع از محیط دارد که می‌توان تحلیل‌های روانشناسی برای آن داشت، اما یک جامعه‌شناس بزرگ تعریف بزرگی دارد و می‌گوید اساسا خودکشی‌ها و دگرکشی‌ها رخدادهای فردی و روانی نیستند، بلکه در واقع دماسنج یک جامعه است و یک حرکت اجتماعی محسوب می‌شود. آنچه که شاهد آن هستیم و در حال افزایش است، نوع قتل‌هایی است که تمام اعضای خانواده کشته می‌شوند.

وی افزود: اگر هر ده سال یا پنج سال یکبار این حادثه رخ دهد می‌توانیم بگوییم اتفاق است، اما وقتی زنجیره می‌شود به مانند آنچه طی هفته گذشته رخ داد، نشان دهنده شرایط نامناسب اجتماعی است. خانواده به عنوان اصلی‌ترین نهاد اجتماعی شرایط خوبی را تجربه نمی‌کند به طوری که یک مرد حاضر است همسر، فرزند و خودش را نابود کند و این خود نوعی بیان اعتراض است. به معنای واقعی وقتی اینگونه قتل‌ها تکرار و افزایش پیدا می‌کند به این معنی است که با یک جامعه تب‌دار رو به رو هستیم که این زنگ خطری است.

بستر قتل‌های خانوادگی کاملا اجتماعی است

این جامعه‌شناس افزود: اینکه فقط قتل را مبنا قرار هیم بحث دیگری است، اما قتل در راستای خود ابعاد مورد بررسی دیگری هم دارد. وقتی در درون خانواده‌ها گرایش به انواع مواد مخدر، روان گردان شیوع یافته و مصرف مشروبات الکی در جامعه افزایش پیدا کرده و گرایش خانم‌ها به مصرف سیگار بسیار بالا رفته، تمام این‌ها زنگ خطری است که در یک پازل بهم چسبیده باید دیده شود و تحلیل کرد و همه این‌ها نشان می‌دهد حال خانواده ایرانی خوب نیست و بستر این گونه قتل‌ها کاملا اجتماعی است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز