گزارش میدانی از مجموعه «راه پارسی کانادا»
واقعیت یا نمایش؟ بررسی بیپرده یک مؤسسه مهاجرتی پر سر و صدا

در شرایطی که بازار مهاجرت به یکی از سودآورترین و البته مشکوکترین حوزههای اقتصادی در کشور تبدیل شده، حضور مؤسساتی که وعدههای بزرگ میدهند اما خروجی ملموسی ندارند، دیگر چیز عجیبی نیست. در چنین فضایی، تشخیص مرز میان واقعیت و تبلیغات دشوارتر از همیشه شده است. مجموعههایی با صفحات پرزرقوبرق، چهرههای رسانهای، مراسمهای باشکوه، اما در عمل، یا بینتیجهاند یا گرفتار حاشیه.
فروردین ۱۴۰۴، تهران
یکی از نامهایی که این روزها زیاد شنیده میشود، «راه پارسی کانادا»ست. موسسه ای که زیرمجموعه گروه بینالمللی «پارسپندار نهاد» فعالیت میکند و ادعا میکند در زمینه مهاجرت کاری و تخصصی، از طریق ویزاهای شغلی کانادا، صدها پرونده موفق داشته و روندی شفاف را طی میکند. از آنجا که شنیدهها درباره این مجموعه طی ماههای اخیر ضد و نقیض بوده، تصمیم گرفتم بدون هماهنگی قبلی، به دفتر مرکزی این مجموعه سر بزنم؛ نه برای ستایش یا تخریب، بلکه برای مشاهده واقعیت از نزدیک.
ورود من به دفتر مجموعه مصادف شد با برگزاری مراسمی با عنوان «جشن ویزا». مراسمی که در نگاه اول بیش از اندازه شاد، پرزرقوبرق و هماهنگ به نظر میرسید. تعداد زیادی گل، شیرینی، لبخند، و حضور بهمن هاشمی، مجری شناختهشده صدا و سیما که با افراد و خانوادههای حاضر مصاحبه میکرد. پرسش نخست من این بود: آیا اینها واقعاً متقاضیان واقعیاند؟ آیا آنچه شاهدش هستیم یک شوی تبلیغاتی نیست؟
بررسی از نزدیک؛ ده خانواده، ده پرونده ویزا شده
مراسم در جریان بود. با دقتی بیش از معمول، مصاحبهها را دنبال کردم. ده نفر یا ده خانواده در این روز، ویزای کاری کانادا دریافت کرده بودند. همگی با پروندههای مشخص و مستند. از بین آنها، گفتوگو با یکی از خانوادهها بهوضوح متفاوت بود.
آقای شامی، فرد با سابقه در صنعت ریختهگری، که حالا با ثبت یک شرکت در حوزه آیتی، موفق به دریافت ویزای کاری کانادا شده بود. گفتوگویی که با بهمن هاشمی داشت، برخلاف انتظار، هیچ شباهتی به یک مصاحبه تبلیغاتی نداشت. او از استرسهای مسیر گفت، از تردیدهای اول، از جلسات پیاپی با مشاوران، اصلاح مکرر مدارک، فشار روانی، و البته از لحظهای که خبر ویزا را شنید و در همان لحظه با سن و سال بالا، از شادی بالا و پایین پرید.
در بخشی از گفتوگو، وقتی هاشمی از او پرسید: «واقعاً اعتماد کردی؟ به چی یا به کی؟» پاسخ داد: «به دوستم که از همین مجموعه ویزا گرفته بود. بعدش وقتی با مشاورها و وکلا حرف زدم، خیالم راحتتر شد. روند دقیق بود، ولی سخت هم بود. گفتند مدارک کامل نیست، بارها تغییرات داشت، ولی پیگیر بودن. نتیجه هم گرفتم.»
همسر او نیز، با صدایی لرزان اما محکم، از ریسک بزرگی گفت که به خاطر آینده فرزندانشان انجام دادند: «همه داراییمون رو گذاشتیم، همه چیزمون رو، ولی باور داشتیم اگر واقعیت داشته باشه، باید اینطوری باشه. سختی داره، ولی ارزشش رو داشت.»
واقعیت یا طراحیشده؟ اسناد چه میگویند؟
برای اطمینان از صحت ادعاها، برخی مدارک بررسی شد. دعوتنامههای رسمی، ثبت شرکت، گواهی اشتغال، قراردادهای کاری و حتی مکاتبات حقوقی مرتبط با پروندهها قابل مشاهده بود. نکته قابل توجه، نظم و آرشیو دقیق پروندهها بود. هر متقاضی، پروندهای فیزیکی داشت که در صورت درخواست، قابل نمایش بود.
تیم مشاوران مجموعه نیز در حاشیه مراسم پاسخگوی سؤالات بودند. با اینکه بخشی از مراسم قطعاً رنگوبوی تبلیغاتی داشت، اما آنچه مهم بود، وجود شواهد واقعی پشت هر ادعا بود. در شرایطی که بسیاری از مؤسسات مهاجرتی حتی حاضر به ارائه نام و شماره پرونده نمیشوند، اینجا نه تنها پروندهها، بلکه صاحبان آنها حضور فیزیکی داشتند، و مصاحبه میدادند.
تعدد دفاتر و گستردگی خدمات؛ مزیت یا ابزار جذب؟
از نکات قابلتوجه دیگر، تعداد دفاتر فعال این مجموعه در شهرهایی چون مشهد، اصفهان و همچنین در خود کانادا بود. ادعایی که در ابتدا بیشتر به یک ابزار جذب مخاطب شبیه بود، اما با بررسی آدرسها و تماس با چند دفتر، صحت آن تأیید شد. خدمات این مجموعه صرفاً به اخذ ویزا محدود نمیشد. طبق توضیحات مسئولان، خدمات لندینگ شامل اسکان، ثبتنام مدارس، راهاندازی اولیه زندگی در کانادا و حتی پشتیبانی حقوقی پس از ورود نیز ارائه میشود.
نتیجهگیری: سخت اما مستند، کند اما قابل پیگیری
در پایان این بازدید، آنچه قابل انکار نبود، حضور واقعی ده پرونده ویزاشده، خانوادههایی که با وجود سختیهای مسیر، به نتیجه رسیده بودند، و اسناد و شواهدی که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. در بازاری که پر است از شعارهای توخالی، وجود مجموعهای که بتوان با آن وارد گفتوگو شد، مدارک را دید، و صدای واقعی متقاضیان را شنید، یک امتیاز بزرگ محسوب میشود.
آیا این مجموعه بینقص است؟ قطعاً نه.
مسیر مهاجرت مسیر آسانی نیست. انتظارات غیرواقعی، وعدههای فوری و کمهزینه، همگی از جنس فریباند. اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، “راه پارسی کانادا” توانسته بخشی از اعتماد از دسترفته جامعه را با نتایج واقعی و اسناد قابل راستیآزمایی بازسازی کند.
در این حوزه، اعتماد یکباره بهدست نمیآید. بلکه باید مرحله به مرحله ساخته شود. آنچه من در این بازدید دیدم، گرچه همراه با چاشنی شک بود، اما در نهایت، ترکیبی از تجربه، تخصص و پیگیری مستمر بود. در میانه گردوغبار بازار پرهیاهوی مهاجرت، به نظر میرسد این مجموعه، بیش از آنکه تابلویی دروغین باشد، تابلویی واقعی اما پیچیده است.