پارلمان در سایه اصلاحات پشتوانه مجلس دهم است/ برای درگیری نیامدهایم
باید این حق را برای مردم قائل شویم که خودشان انتخاب کنند/ پارلمان اصلاحات از درون خود اصلاح طلبان شکل گرفته و میتواند به رفع محدودیت برخی چهرهها و بزرگان اصلاح طلب کمک کند/ صدا و سیما رسانه ملی نیست و سخنگوی حزب خاص شده است/ حل و فصل مسائل داخلی باید در چارچوب گفتوگوهای ملی مورد توجه قرار گیرد.
چگونگی انسجام اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات مجلس دهم و در نهایت تشکیل لیست امید، سر آغاز گفتوگوی ایلنا با دبیر کل حزب اسلامی کار و عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است.
او در ادامه به سؤالهایی در مورد نحوه استفاده از ظرفیت چهرههای سرشناس و بزرگ اصلاحطلب که در مجلس نیستند، پاسخ داد.
به اعتقاد کمالی «پارلمان اصلاحات» از درون خود اصلاحطلبان شکل گرفته و نقش مشورتی برای مجلس شورای اسلامی را ایفا خواهد کرد و پشتوانه آن خواهد بود و میتواند تا حدودی به رفع محدودیت برخی چهرهها و بزرگان اصلاح طلب کمک کند.
او با رد عدم کارایی منتخبان مجلس دهم به دلیل ناشناخته بودن، گفت: اگر شناخته شده نیستند، الزام بر این نیست که کارایی ندارند؛ شاید همینها که انتخاب شدند بهترینها باشند و میتوان با برنامه ریزی، بهترین استفاده را برای مملکت حاصل کرد.
مشروح گفتوگوی ایلنا با حسین کمالی را در ادامه بخوانید:
در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، شاهد تغییر تاکتیک اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات بودیم؛ یعنی اگر در چند انتخابات قبل، و پس از ردصلاحیت اکثر کاندیداها، اصلاحطلبان با حالت دلخوری، رویکرد عدم حضور در انتخابات را دنبال میکردند یا در خوشبینانهترین حالت مشارکت غیرفعالی در انتخابات داشتند و لیست انتخاباتی ارائه نمیدادند.
در انتخابات اخیر، با وجود اینکه ردصلاحیتها -چه بسا گستردهتر از دورههای پیش- همچنان وجود داشت، اصلاحطلبان تاکتیک شرکت در انتخابات با وجود هر شرایطی را دنبال کرده و به ارائه لیست در تهران و استانهای دیگر کشور پرداختند.
چطور اصلاح طلبان به این راهبرد انتخاباتی رسیده و در انتخابات مجلس دهم رویکرد خود را در قبال صورت مسئله یکسان -ردصلاحیتهایی که در همه ادوار وجود داشته است- تغییر دادند و لیست امید تشکیل شد؟
در این دوره از انتخابات، گروههای مختلف اصلاحطلب که از مدتها قبل به صورت منفک و جدا جدا کار میکردند، به سمت نوعی همکاری گسترده و ائتلاف روی آورده و برای کار واحد دور هم جمع شدند. در ابتدا ترکیب شورای عالی هماهنگی اصلاحات که از قبل هم وجود داشت را تقویت کردند و بعد شورای عالی سیاستگذاری شکل گرفت.
یعنی مجموعههایی که تا پیش از آن، جدا جدا کار میکردند، یکپارچه شده و در چارچوب شورای عالی سیاستگذاری به ایفای نقش پرداختند؛ و البته در این مرحله مجموعه حامیان دولت هم به اعضای شورای عالی سیاستگذاری که کار انتخاباتی میکردند اضافه شدند و نوعی ائتلاف شکل گرفت که به نام ائتلاف امید موسوم شد.
ائتلاف امید در نقاط مختلف کشور و علی رغم رد صلاحیتهای گستردهای که صورت گرفته بود، کار را ادامه داد و اساس کار را هم روی برگزاری انتخاباتی توأم با آرامش گذاشته و شعار «امید و آرامش - رونق اقتصادی» را نیز انتخاب کردیم یعنی نهایتا از امید و آرامش، میبایست رونق اقتصادی را برای جامعه بدست بیاوریم.
انتخابات مجلس دهم برای اصلاحطلبان برنامهمحور بود نه شخصمحور
انتخابات ۷ اسفند ۹۴ برای مجموعه اصلاحطلبان، انتخاباتی بود که بیش از آنکه بخواهد شخصمحور باشد موضوع برنامه را در دستور کار قرار داده بود؛ یعنی انتخاب برنامهها میبایست مورد تاکید قرار میگرفت. بر همین اساس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، برای اولین بار برنامهای را برای اداره کشور در زمینهها و بخشهای مختلف ارائه داد و همه اصلاح طلبان حول آن برنامهها و سیاستهایی که بر اساس آن مشخص شده بود، شروع به فعالیت کرده و با مردم به گفتوگو پرداختند. در حقیقت این اتفاق جدیدی بود که میبایست در آینده نهادینه شود.
از سوی دیگر، جزء ضوابط در نظر گرفته شده اصلاحطلبان در انتخابات اخیر، بحث گردش نخبگان بود؛ اینکه ما سعی کنیم افراد جدیدی در حلقه مدیریتی کشور وارد شوند و از مدیران سالخورده و تکراری خواهش کنیم کمتر حضور داشته باشند و جای خود را به دیگران بدهند. در همین راستا سعی کردیم تعداد جوانها در این مجموعه افزایش پیدا کند و جوانان بیشتری را به عنوان کاندیدا داشته باشیم.
همین طور تعداد بانوان را در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان افزایش دادیم و بر همین اساس یک سهمیه ۳۰درصدی برایشان در نظر گرفتیم، که خب بخشی از افرادی که کاندیدا شدند، از طرف دستگاههای زیربط مورد تأیید صلاحیت واقع نشدند و تعدادی هم به دلیل عدم شناخت جامعه، در موقعیت انتخاباتی قرار نگرفتند.
در مجموع تلاش خوبی صورت گرفت که هم تعداد بانوان در مجلس افزایش پیدا کند و هم تعداد جوانان، و هم اینکه نیروهای جدیدی وارد کار شوند.
این مواردی که گفته شد، سیاستهایی بود که مورد اقبال مردم واقع شد و مردم با رأی دادن به کاندیداهایی که بعضا شناخته شده هم نبودند، نشان دادند که به لیستها، به گروهها و به افکار مجموعههایی که آنها را مخاطب قرار میدهند، توجه کرده و در صورت پذیرش آنها را انتخاب میکنند.
در برههای از زمان ما همزمان شاهد فعالیت مجلس ششم با حضور اکثریت مطلق اصلاح طلبان و همین طور دولت آقای خاتمی بودیم، اما رفته رفته شرایط کشور به نقطهای رسید که دولت و مجلس به صورت یکدست در اختیار جریان اصولگرا قرار گرفت؛ امروز نیز شاید شرایط مشابه آن سالها را داشته باشیم و در انتظار مجلسی هستیم که اکثریت آن را اصلاحطلبان و اعتدالیون تشکیل داده و دولت آقای روحانی نیز روی کار است؛ با استفاده از تجربههای گذشته، اصلاح طلبان و اعتدالیون چه باید کنند تا این فرصت پیش آمده برای آن ها از دست نرفته و باز هم به آن نقطه باز نگردند که هم مجلس و هم دولت در دست جریان رادیکال اصولگرا قرار گیرد؟
ما به عنوان مجموعه اصلاحطلب کشور، در کلیه بخشها، برنامههایمان را ارائه کردهایم و فکر میکنم، اصولگرایان هم باید برنامههای خود را برای اداره کشور ارائه میدادند و در نهایت این برنامهها بودند که به رقابت با هم میپرداختند؛ امیدواریم هر مجموعهای که به اکثریت دست پیدا میکند بقیه گروهها، مجموعهها و طیفهای سیاسی با آن همکاری کنند تا بتوانند کار مملکت را جلو ببرند.
اصلاح طلبان در اکثریت مجلس قرار میگیرند
اکنون نتیجه قطعی انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی مشخص نشده، چرا که چیزی حدود ۶۸ کرسی به دور دوم موکول شده و در ۱۰ اردیبهشت تعیین تکلیف میشود. البته در حال حاضر و بر اساس آرای گرفته شده، اصلاحطلبان در اکثریت مجلس هستند و آن را در اختیار دارند، اما اینکه در دوم انتخابات ترکیب به چه صورت در بیاید و آیا میتوانند این اکثریت را افزایش دهند یا حفظ کنند یا از دست خواهند داد، موضوعی است که بعد از اعلام نتایج انتخابات دور دوم میتوان روی آن نظر داد. اما فرض ما بر این است که هر گروهی که در اکثریت قرار گرفت بقیه باید با آن همراهی کنند تا کار مملکت پیش برود.
به نظر ما باید شرایط بهگونهای پیش برود که از سوی سلایق سیاسی، برنامه ارائه شود و مردم از روی برنامهها بتوانند انتخاب کنند.
اینکه مردم کسانی را انتخاب کنند که ما نمیپسندیم، چیز عجیب غریبی نباید باشد؛ ما باید این حق را برای مردم قائل شویم که خودشان انتخاب کنند که چگونه میخواهند زندگی کرده و چه کسی را به عنوان نماینده خودشان یا مدیران اجرایی کشورانتخاب کنند.
پارلمان اصلاحات پشتوانه فکری پارلمان دهم خواهد بود
موضوع تشکیل «پارلمان در سایه اصلاحات» موضوعی بسیار مهم است تا هم از ظرفیتهای بزرگان اصلاحطلب استفاده شود و هم اینکه مشورتهای آنان به کار منتخبان اصلاحطلب مجلس جدید به ویژه در حوزه انتخابیه تهران که شاید تجربه کافی در حوزه قانونگذاری نداشته باشند، بیاید؛ به نظر شما همانند دولت در سایه که بحث آن در مقاطع زمانی مختلف مطرح میشود، پارلمان در سایه نیز قابلیت شکل گیری دارد؟
هر چیزی قابلیت شکلگیری دارد؛ البته اعتقاد دارم در این خصوص باید از واژه «پارلمان اصلاحات» استفاده کنیم و نیازی به واژه سایه نیست. پارلمان اصلاحات پشتوانه فکری پارلمان اصلی خواهد بود. این پارلمان اصلاحات در حقیقت پارلمانی است که نظرات اصلاحطلبان را منسجمتر کرده و آنان را به صورت کارشناسی ارائه میدهد تا برای کار در مجلس و تبدیل کردن به یک مصوبه ملی و خوب به کار کشور بیاید.
مزایا و معایب تشکیل پارلمان اصلاحات چیست؟
به نظرم با تشکیل پارلمان اصلاحات یک گروه فکری، به کسانی که قرار است برای کشور فکر، برنامهریزی و قانونگذاری کنند، اضافه میشود؛ گروهی که فرصت کافی دارند و مسئولیت سنگینی هم در شرایط کنونی ندارند اما تجربههای خوبی دارند؛ این گروه فکری موجود در پارلمان اصلاحات، به گروهی که مسئولیت قانونی و رسمی را عهدهدار شدهاند، کمک میکند؛ کار خوبی است؛ و به نوعی شریک شدن در عقل دیگران است.
آیا میتوان با تغییر راهبرد در خصوص ممنوعیت و محدودیت برخی از چهرهها و بزرگان اصلاحطلب، از ظرفیتهای آنان استفاده کرد، بیآنکه کار غیرقانونی هم مرتکب نشد؛ تغییر راهبردی شبیه به آنچه در انتخابات اخیر نسبت به انتخاباتهای قبل از آن اتفاق افتاد؟
در این خصوص ابتدا باید گفت که ما نیاز به یک گفتوگوی ملی در بخشهای مختلف از جمله اقتصاد، سیاست، فرهنگ، اجتماع و... داریم. اینکه همدیگر را نفی کرده، کنار بگذاریم و مورد خشونت قرار دهیم، مطلب پسندیدهای نیست؛ بنابراین حلوفصل مسائل باید در چارچوب گفتوگوهای ملی مورد توجه قرار گیرد.
در چارچوب گفتوگوی ملی باید این مشکلات و تعارضات و اختلاف نظرها حل شوند تا کشور بتواند با سرعت بهتری در مسیر پیشرفت قرار گیرد.
تشکیل پارلمان در سایه اصلاحات یا به تعبیر شما پارلمان اصلاحات میتواند به رفع مشکل فوق کمک کند؟
بله؛ حتما میتواند.
برخی افراد مطرح میکنند که بسیاری از منتخبان مجلس دهم به دلیل اینکه تا کنون سابقه کار قانونگذاری و حضور در مجلس را نداشتهاند، شاید نتوانند مجلسی با کارآمدی بسیار بالا را رقم بزنند و برخی نیز مطرح میکنند که مطرح کردن بحث «پارلمان در سایه» یا همان پارلمان اصلاحات برای این است که این مشکل تا حدودی رفع شود؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
اگر شناخته شده نیستند، الزام بر این نیست که کارایی ندارند؛ شاید همینها که انتخاب شدند بهترینها باشند؛ شاید فرصتی برای عرض اندام علمی و فنی و تخصصی پیدا نکرده باشند و این فرصت برایشان امروز فراهم شده باشد.
پارلمان اصلاحات از درون اصلاحطلبان شکل میگیرد
نمیشود گفت اگر کسانی سابقه اجرا و کار دارند حتما موفق میشوند و توانمند هستند و کسانی که امتحان نشدند و مورد گفتوگوی اجتماعی قرار نگرفتند، کاری به آنها ارجاع نشده و مسئولیتی به آنها داده نشده، ناتوان هستند. فکر میکنم میشود یک مجلس خوب و موثر داشته باشیم میشود از همین افراد اگر درست برنامهریزی شود، استفاده درستی برای مملکت حاصل کرد.
پارلمان اصلاحات چگونه میتواند شکل بگیرد و چه وظیفهای برای آن تعریف میشود؟
پارلمان اصلاحات از درون خود اصلاحطلبان شکل میگیرد و انتخابی است؛ طبیعتا اصلاحطلبان کاندیدای آن میشوند و اصلاحطلبان دیگر نمایندگان خود را انتخاب میکنند. نقشی هم که دارد، نقش مشورتی برای پارلمان حقیقی و اصلی پیدا میکند؛ میتواند خیلی کار کند و برنامه ارائه دهد. فرصت فکر کردن دارد و در حقیقت یک اتاق فکر خواهد بود که در کنار مجلس شورای اسلامی شکل گرفته و ایفای نقش میکند.
دوست دارم بازهم این سؤال را مطرح کنم که اصلاحطلبان و اعتدالیون چه باید کنند تا از فرصت کنونی دولت آقای روحانی و مجلس دهم که همسوی با آن است به درستی استفاده کرده و باز هم به شرایط سال ۸۴ و مجلس هفتم باز نگردند؟
جریان اصلاحطلب نشان داد که به دنبال آرامش است؛ به دنبال انتخابات آرام و به دنبال حلوفصل مشکلات جامعه است؛ برای اختلاف نظر و درگیری و اوقات تلخی نیامده است. سایر گروهها هم باید به همین شیوه و به همین نگاه رجوع کنند و در حقیقت بیاییم و از بعضی اختلافها که باعث تنش بین مجموعههای سیاسی کشور شده، فاصله بگیریم و این مشکلات و اختلافات را حل و فصل کنیم.
اتفاق خاصی که باید بیافتد این است که باید به یک وفاق و وحدت ملی برسیم. در واقع در مورد منافع ملی تعصب و تعلق خاطر پیدا کنیم و منافع حزبی و گروهی مورد نظر خودمان را در مرحله بعد قرار دهیم.
آیا احتمال میدهید قرائتهای مختلف از اصلاحطلبی در مجلس دهم مطرح شود و در صورت اینکه این احتمال داده شده، راهکار مدیریت آن چیست؟
اصلاحطلبان تفکرات متفاوتی دارند؛ مشابه اصولگراها. اصولگراها که همه مثل هم فکر نمیکنند. اصولا دو برادر هم الزاما مثل هم فکر نمیکنند و میتوانند در بعضی مسائل تفاوت دیدگاه داشته باشند. دو دوست، یک پدر و فرزند و... ممکن است اختلاف دیدگاه داشته باشند. اینکه ما میگوییم اصلاحطلب، منظور این است که یک اصول کلی دارد. البته اصولگرا هم یک اصول کلی دارد، اما اختلافنظر در مسائل و موضوعات مختلف ممکن است شکل بگیرد و ایجاد شود، اما مهم این است که این اختلاف نظر را نه به یک چالش و دعوا بلکه به یک موضوع سازنده تبدیل کنیم.
شاید با پاسخ به این سؤال یک مرور تاریخی هم صورت گیرد که برای چگونگی عملکرد مجلس دهم و بهویژه اصلاحطلبان آن مفید باشد؛ چه شد که جریان اصلاحطلبستیز جامعه، توانست در سال ۸۴ بر جریان اصلاح طلب غلبه کرده و به اهداف خود در رسیدن به قدرت نائل شود؟
جامعه بر اساس رفتارهایی که از افراد و شخصیتها و کاندیداها میبیند، تصمیم میگیرد و اظهارنظر میکند؛ اینکه چگونه انتخابات برگزار میشود و چگونه با مردم گفتوگو میشود و چگونه ما میتوانیم مردم را برای همراهی با هر دولتی قانع کنیم، این موضوعی است که در کار سیاست حرف اول را میزند.
شاید رفتارها به گونهای نبوده که مردم را اقناع و قانع کند که به آن سمت و سو نروند. اینکه مردم امروز اقبال کردند به این دولت و از آن افرادی که قبلا انتخاب کردند فاصله میگیرند، نشان دهنده این است که آن نوع رفتار و گفتوگو را نپسندیدند.
اصلاحطلبی حزب یا یک گروه نیست که کسی بتواند آن را محدود کند
در ۱۰سال اخیر جریان اصلاح طلب به شدت مورد تاختوتاز قرار گرفت و کسی شاید فکر نمیکرد دولت روحانی و مجلسی مانند مجلس دهم شکل گیرد؛ رمز ماندگاری جریان اصلاحطلب چیست؟
اصلاحطلبی یک فعالیت در مقابل یک سازمان نیست؛ یک حزب یا یک گروه نیست که کسی بتواند آن را محدود کند، بلکه فکر و اندیشهای است که میگوید میخواهم آینده بهتر، فردای بهتر و زندگی بهتری داشته باشیم و وضع اقتصادی کشور بهتر شود؛ روابط اجتماعی و سیاست کشور در ریل منطقی قرار گیرد و یک نوع همزیستی مسالمتآمیز در دستور کار جامعه قرار گیرد؛ یعنی یک نوع وحدت ملی را شاهد باشیم.
اینها نکاتی است که مورد توجه این جمع قرار میگیرد. اینکه افرادی را از این مجموعه خارج کنند یا به طرق مختلف ممنوع و محدود کنند یا هر اتفاق دیگری هم بیافتد، تأثیری روی فکر و نوع برداشتی که نسبت به مسائل جامعه وجود دارد، صورت نمیگیرد.
در حقیقت افرادی هستند که صاحب فکر هستند و خودشان را اصلاحطلب میدانند؛ این اصلاحطلبی به معنای فرمول سازمانی نیست که برای مثال شخصی بگوید فلانی! تو میتوانی اصلاحطلب باشی و آن یکی نمیتواند؛ نه؛ این طور نیست، بلکه هر کسی این تفکر را داشته باشد و به سمت اصلاح امور توجه کند، اصلاحطلب است.
در مورد اصولگرایی هم همین طور است. در مورد این مسائل حتی میخواهم پا را پیشتر بگذارم؛ احتمال دارد در وجود خود یک انسان، ساختار به گونهای باشد که در بعضی از مسائل اصلاحطلب و در برخی مسائل دیگر اصولگرا باشد؛ یعنی خود یک فرد مثلا در بحثهای سیاسی اصلاحطلبی پیشه کند اما به نهاد خانواده که میرسد تفکرات محافظهکارانه داشته باشد؛ بنابراین الزاما در یک فرد این نیست که تمام شاخصهها یکپارچه قرار داشته باشد و همه چیز یکسویه باشد. نوع نگاهی که به این افراد وجود دارد متفاوت است. بنابراین رأیی که اکثریت به آن روی میآورند مورد توجه قرار میگیرد. البته این رأی اکثریت نباید نافی حقوق اقلیت باشد.
مصلحتاندیشی یعنی اداره جامعه برای مقابله با از هم پاشیدگی کشور
در این میان مصلحت اندیشی موضوعی است که چه در اصلاحطلبان و چه در اصولگرایان میتواند وجود داشته باشد. جنس این دو مقابل هم نیست. احتمال دارد شما در هر کاری به فکر و اندیشه رجوع کرده و احتیاط پیشه کنید و کار را بخواهید جلو ببرید و این مصلحتاندیشی است و این شرایط مقابل اصلاحطلبی یا حتی مقابل اصولگرایی نیست. بنابراین چه اصلاحطلب و چه اصولگرا میتوانند مصلحتاندیش باشند و نوعی رفتار کنند که جامعه اداره شود و از هم پاشیدگی شکل نگیرد.
بازی یکطرفه تولید استبداد میکند
با فرض پیروزی اصلاح طلبان در دور دوم انتخابات و به دست گرفتن اکثریت مجلس دهم و قدرت مطلق شدن آنان، به نظر شما استراتژی اصلاحطلبان حاضر در این مجلس، بر اساس مصلحتگرایی خواهد بود یا صرفا به دنبال تحقق آرمانهای اصلاحطلبی خواهند رفت؟
باید بفهمیم و قبول کنیم که بازی پینگپنگ یک نفره شیرین نیست و باید دو طرف میز دو نفر باشند تا یک بازی را شکل دهند؛ در امر سیاست هم همین است. یک طرفه بودن هیچ وقت خوب و شیرین نبوده و همیشه تولید استبداد کرده و در طول تاریخ هم همین بوده است. امروز ما نیاز داریم که گروههای مختلف باشند و نظرات مختلف مطرح شود؛ اگر اصلاح طلبان رأی آوردند و اکثریت را بدست گرفتند، باید حرمت اصولگراها را نگاه دارند و حقوق اقلیت را به رسمیت بشناسد و اگر اصولگراها بردند، به همین شکل با اصلاح طلبان رفتار کنند. یعنی ما باید بپذیریم که افرادی هستند که مثل ما فکر نمیکنند و آنها حق حیات و حق زندگی دارند و باید به آنها احترام گذاشت.
مقابله با تفکر احمدینژادی به عملکرد دولت و مجلس ارتباط دارد
سؤالی که دوبار پرسیدهام را بازهم تکرار میکنم؛ در شرایط فعلی برای اصلاحطلبان و اعتدالیون کشور فرصتی حاصل شده تا بتوانند در راه اهداف مورد نظر خود گام بردارند و این شرایط همان روی کار بودن دولت آقای روحانی و مجلس دهم است؛ اصلاحطلبان و اعتدالیون باید چگونه رفتار و عملکردی داشته باشند که دوباره شاهد شرایط سال ۸۴ و روی کار آمدن دولتی همانند دولت احمدینژاد و فعالیت مجلسی مانند مجلس هفتم نباشند؟
این بر میگردد به عملکرد اصلاحطلبان و اعتدالیونی که به مجلس راه یافتهاند و همین طور به عملکرد دولت. اینکه چه رفتاری خواهند داشت؛ یعنی اگر عملکردی باشد که مردم را قانع کند و پیشرفت را نشان دهد، خب ممکن است آن طور که توقع میرود، عکس العمل نشان دهند و رفتار کنند، اما اگر طوری رفتار شد که واکنش مردم عصبی و، مثل انتخاب سال ۸۴ انجام دهند، آن اتفاقات خواهد شود. بنابراین رفتار درست پیشه کردن کاری است که باید نمایندگان مجلس دهم و دولت انجام دهند.
اگر صداوسیما تاثیر داشت، نتیجه انتخابات چیز دیگری بود
در شرایط فعلی، این نگرانی در بسیاری اصلاحطلبان و اعتدالیون وجود دارد که حتی اگر شاهد عملکرد مثبت و خوب دولت آقای روحانی و مجلس دهم باشند، صداوسیما با عملکرد جهتدار خود، آن عملکردهای مثبت را نه تنها منعکس نکند، بلکه در جهت تخریب آن عملکردهای مثبت اقدام کند و در نتیجه مردم را بیجهت بدبین کند؛ نظر شما در این خصوص چیست؟
متاسفانه صداوسیما حزبی عمل میکند و به عنوان رسانه ملی نقشآفرین نیست؛ یعنی تحت عنوان رسانه ملی اصلا نقشی ندارد. مردم هم عموما این موضوع را فهمیدهاند و به این جهت صداوسیما اثرگذاری خود را هم از دست داده است. یک رسانه ملی باید نقش ملی داشته و بیطرف باشد و همین طور به منافع ملی توجه کند، اما صدا و سیما با عملکرد خود این طور نیست.
صدا و سیما امروز تبدیل به یک سخنگوی حزبی شده و این مسئله را عموم مردم درک کردهاند. اگر بنا بود که این حرفهایی که صدا و سیما میزند اثر داشته باشد و مردم آنها را باور کنند، نتیجه آرای مردم در انتخابات اخیر چیزی نمیشد که شاهد آن بودیم.
گفتوگو: صادق چهرهقانی