دیپلماسی وحشت، افراطگرایی و معادله جهانی شدن
پذیرش مسئولیت اقدامهای تروریستی توسط داعش علاوه بر هدایت افکار عمومی جهان، نمایان کردن «دیپلماسی وحشت» بوده که طی سالیان گذشته توسط این گروهک تروریستی پیگیری شده است و نهایتاً برای تثبیت «جهانی شدن» تلقی میشود.
«خلق» و «توزیع» بحران در نظام بینالملل یکی از قواعدی است که قدمتی به طول تاریخ داشته و همواره توسط دولت – ملتها طرحریزی و اجرا شده است. به همین دلیل انگیزه و اهداف هر یک از کشورها با توجه به حوزه نفوذ سنتی و بر اساس منافع ملی آنها متفاوت خواهد بود. طبیعتاً اهداف متفاوت، پلانهای گوناگون را پایهگذاری میکنند که نحوه اجرا و «زایش بحران» مورد نظر بنابر وضعیت و جغرافیا (اقلیم پیادهسازی سناریو) متغییر خواهد بود.
به عنوان مثال سناریویی که علیه آنگلا مرکل در آلمان و حزب دموکرات مسیحی از سوی مخالفان داخلی و خارجی وی طرحریزی شد به صورت کامل رنگ و بوی نژادپرستی به خود گرفت که در سطح اول برای تحت الشعاع قرار دادن اقدامهای خانم صدراعظم و سپس سیاستهای حزب منتسب به وی در ارتباط با بحران مهاجران به ورطه اجرایی شدن درآمد. در سطح دوم که باید بگوییم تکمیل کننده سطح اول قلمداد میشود منحنی این مساله به یکباره جهشی چشمگیر داشت و به مقابله و اقدامهای سلبی راستگرایان افراطی علیه مهاجران منجر شد.
نمونههای دیگری از مقوله خلق و توزیع بحران (اعم از بحران داخلی و خارجی) که پیشتر به آن اشاره شد به وفور از قدیمالایام تاکنون وجود دارد که میتوان به جنگ ویتنام، خلیج خوکها، نسلکشی بوسنی و غیره اشاره کرد که هر کدام به دلیل جنس و نوع پرونده، اهداف مختلفی را پیگیری میکردند که علاوه بر پایهگذاری مدلی از یک بحران اجتماعی، یک درهم آمیختگی نظامی، سیاسی و امنیتی را به دنبال دارند.
اما مسالهای که به یک مورد نادر در قرن بیستم مبدل شده است «پدیده خلق داعش» در سوریه و سپس سرایت آن به عراق و لیبی بود که در اواخر سال گذشته میلادی شاهد نقل مکان عناصر این گروه از سوریه و عراق به سمت آسیای میانه بودیم و در نهایت پرچم سیاه رنگ این گروهک تروریستی در شمال افغانستان رویت شد. اگر نگاهی سطحی به روند نقل و انتقال داعش از غرب آسیا به آسیای میانه و شمال آفریقا داشته باشیم، تنها واژهای که در این بین نمایان میشود، «تکثیر بحران» خواهد بود که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران از آن به عنوان «توزیع به همریختگی آشکار» نام میبرند.
در گام بعدی و در واکاوی این موضوع باید گفت اقداماتی که داعش در سراسر نقاط مذکور صورت میدهد به نوعی علاوه بر مسموم و ناامن کردن اوضاع و احوال و جغرافیای هدف، یک نوع تمرین بر روی زمین برای برپا کردن حکومت مبتنی بر افراطگرایی است. حکومتی که به دنبال برهم زدن نظم کنونی جهان است تا به گمان خود بتواند بازتعریفی متفاوت از پدیده تروریسم در سطح کلان در پوشش خشن و سخت را به تصویر بکشد.
در این مسیر و از زمان کلید خوردن جنایات داعش علاوه بر تلف شدن شیعیان، اهل تسنن و کُردها شاهد کشته شدن مسیحیها، ایزدیها و علویها در سوریه و عراق و حتی در لیبی بودیم که تصاویر و فیلمهای آن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به سرعت منتشر شد که البته پوشش تصویری و رسانهای و حتی ساخت کلیپهای اعدام یا تیربارانهای آنها بخشی از پروژه بزرگنمایی داعش است که از آن به عنوان «دیپلماسی وحشت» نام میبریم.
نکته اصلی که باید آن را شاهرگ فعالیت و تاکتیک فعلی داعش دانست، به عهده گرفتن مسئولیت انفجارها یا اقدامهای تروریستی است که امروزه نه تنها در خاورمیانه بلکه در فرانسه، بلژیک و حتی در قلب آمریکا رخ میدهد. به بیانی دیگر، در شش ماهه گذشته و به خصوص پس از حوادث تروریستی 13 نوامبر 2015 که در فرانسه رخ داد و به 11 سپتامبر دوم مشهور شد، داعش تاکتیک اقدامهای خود را تغییر داد. یعنی علاوه بر هدف قرار دادن قاره سبز، قلب سیاسی اروپا یعنی بروکسل را با اجرایی کردن دو انفجار لرزاند که از آن سیگنالی در جهت تزریق وحشت و خشونت به جامعه آرام اروپا مخابره کرد.
اینکه اصول و برنامهریزی عناصر این گروهک تروریستی در اروپا به چه صورتی بوده و از چه ابزاری در جهت محقق کردن اقدامهای تروریستی خود بهره بردهاند، مسالهای است که چرایی، طرح و اجرای آن از قالب این گزارش خارج است اما بحث اصلی این است که چرا داعش پس از عملیات پاریس تمامی اقدامها تروریستی و خرابکاری که در سطح جهان رخ میدهد را به نام خود ثبت میکند و مسئولیت آن را به عهده میگیرد؟
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم که دو هدف اصلی در این خصوص از سوی داعش و خطدهندگان اصلی آن پیگیری میشود. هدف اول ماهیت امنیتی دارد. به صورتی که با هر انفجار یا حرکت تروریستی (اعم از عملیات دستبرد، گروگانگیری، انتحاری، ربایش هواپیما و غیره) داعش به کشور هدف این پیام را مخابره میکند که امنیت آن دولت و جغرافیا را به راحتی میتواند تهدید کند. به عبارتی دیگر داعش با این عمل خود به دولتمردان، سیاستمداران و حتی شهروندان آن کشور القا میکند که ساختار امنیتی و نظامیشان قابل رسوخ و نفوذ است که البته مخاطراتی را به دنبال خواهد داشت.
«اینفوگرافی حضور داعش در کشورهای واقع در آسیا و آفریقا»
هدف دوم استفاده و بهرهگیری از توان رسانهای و مجازی در سطح جهان است. زمانی که خبر یک حمله تروریستی در سطح رسانههای جهان منتشر میشود ابتداً تمامی افکار عمومی ناراحت میشوند و به ابراز همدردی در شبکههای اجتماعی و سایر ابزار مجازی و واقعی میپردازند. اما زمانی که همان رسانهها خبر به عهده گرفتن اقدام تروریستی توسط داعش را مستنداً منتشر میکنند، عواطف و احساس همدردی تنها در چند دقیقه تغییر ماهیت میدهد و به «ترس از خشونت در سطح بینالمللی» تبدیل میشود. در اینجاست که افکار بینندگان و شنوندگان به این سمت سوق داده میشود که باید از جان خود حفاظت کنند و مراقب وضعیت و احوال خود باشند که طبیعتاً نگرانیهایی را به دنبال خود آشکار میسازد.
در این حالت است که داعش با پذیرش مسئولیت اقدام تروریستی مذکور علاوه بر اینکه افکار عمومی را از ماهیت عمل خود دور کرده است، توانسته نمایی از خود خلق کند که علاوه بر وجود خشونت مضاعف که منتهی به ترس عمومی میشود، به همفکران خود دعوتنامهای نانوشته ارسال کند تا آنها هم از اروپا، آمریکا، قفقاز، خاورمیانه و حتی آفریقا به صف تروریستهای نیابتی بپیوندند. به عنوان مثال زمانی که حوادث پاریس رخ داد، داعش جلد نشریه خود که با نام «دابِق» منتشر میشود را با تصویری از حوادث پاریس منتشر کرد و در زیر آن عبارت «فقط وحشت» (JUST TERROR) را درج کرد که پیشتر به دلیل استفاده از آن اشاره شد.
فرجام سخن:
اگرچه داعش در ماههای اخیر در عرصه میدانی ضربات زیادی را متحمل شده است اما روند حضور آن در عرصه مجازی و به خصوص توییتر همچنان به قوت خود باقی است. همچنین نشر تصاویر و کلیپهای مرتبط با اقدامهای داعش به علاوه پذیرش مسئولیت اقدامهای تروریستی در سطح جهان که آخرین پرونده آن در شهر اورلاندو واقع در ایالت فلوریدا رقم خورد، موجب شده تا شکستهای میدانی و سیاسی که متوجه آنها شده است تا حدود زیادی تطهیر شود و از این راه بتوانند توجه بینالمللی را به سمت خود جلب کند که در تحلیل کلی خواهان «جهانی شدن» ایدئولوژی و اقدامهای خود هستند.
گزارش: فرشاد گلزاری