من مکتبی هستم، همین
یادداشتی برای حمید معصومی نژاد از رم!
صبح روز سوم مسابقات بود که لباسی کاملا رسمی در هوای گرم ایتالیا پوشید که نشان از الزامات صدا و سیما و احترام معصومی نژاد به فرهنگ ایرانیان بود.
خردادماه سال گذشته بود که با اولین کاروان اعزامی ایران به مسابقات جهانی 2015 ایتالیا به شهر ساحلی لینیانو اعزام شدیم. قرار بود وظیفه ارسال اخبار و اطلاع رسانی کاروان پرافتخار ایران را همین سه نفر به دوش بکشند. روزهایی به شدت سخت و طاقت فرسا که همه خبرنگاران اعزامی به مسابقات جهانی به طور حتم آن را تجربه کرده اند.
آقای والیزاده مسابقات فوتبال را به طور زنده برای شنوندگان رادیو ورزش گزارش می کرد. من برای پوشش مسابقات فوتبال با یک دوربین فیلمبرداری و یک دوربین عکاسی در تکاپو بودم و مهدی شمشیری مسابقات جودوی کارگران را اطلاع رسانی می کرد. روز اول نه اینترنت داشتیم و نه سیم کارتی برای برقراری تماس. شب که خسته به هم رسیدیم آرزوی سه نفرمان حضور خبرنگار و یا یار کمکی بود که به دادمان برسد. هر سه انتظار حمید معصومی نژاد را می کشیدیم. یکی از همراهان می گفت ای بابا؛ معصومی نژاد که برای گزارش مسابقات کارگران نمیاد!! میره جاهای باکلاس!!! یکی دیگه با لحن و صدای خاصی می گفت: حمید معصومی نژاد، رمممممم!
نیمه های شب بود که سر و کله حمید معصومی نژاد پیدا شد. برای همه ایرانی ها، معصومی نژاد با صدا و تصویر مداومش از ایتالیا یک خبرنگار ویژه شده است. برای من که از تهران تا ایتالیا صدای معصومی نژاد را در ذهنم ساخته بودم حضور معصومی نژاد جالب بود.
همیشه فکر می کردم معصومی نژاد برای خودش در ایتالیا یک گروه و دارو دسته ای داشته و با راننده و ماشین و خانه رایگان در کشوری اروپایی لذت می برد.
اما همه این تصورات غلط بود. تک و تنها و خسته، فاصله بیش از 400 کیلومتری رم تا شهر لینیانو محل برگزاری مسابقات را با قطار و یک ساک دستی حامل دوربین و وسایل فیلمبرداری طی کرده بود. با لباس هایی بسیار ساده. شبیه بچه های پایین شهر تهران!!!
وسایلش را که جابجا می کرد یادش آمد نوار ضبط برنامه و فیلمبرداری را نیاورده است انگار برایش کار خبری و ارسال خبر، مهمترین هدف این سفر باشد در این میان و در برابر احترام و تعارف های زیاد ما و دوستان، تنها جمله ای که میگفت و تکرار می کرد؛ «من مکتبی هستم» در طی شش روزی که با هم بودیم هیچ گاه معنای درست «من مکتبی هستم» را نفهمیدم ولی تنها برداشت این بود که « من ساده هستم، خودمانی خودمانی.»
اما طریقه گزارش و فیلمبرداری معصومی نژاد شاید چیزی باشد که هیچ ایرانی تصورش را نمی کند. همه فکر میکنند معصومی نژاد با یک ماشین و راننده و دستیار از درب خانه اش در رم سوار شده و محل ضبط برنامه به همراه دستیارش پیاده می شود. دستیار به عنوان فیلمبردار از معصومی نژاد و برنامه مورد نظرش فیلم می گیرد و آن بنده خدا دستیار، تا به حال دیده نشده و شهرت تنها برای معصومی نژاد بوجود آمده است.
صبح روز سوم مسابقات بود که لباسی کاملا رسمی در هوای گرم ایتالیا پوشید که نشان از الزامات صدا و سیما و احترام معصومی نژاد به فرهنگ ایرانیان بود. کیف دوربینش را بعد از چک کردن تمامی وسایل برداشت. با هم برای گزارش مسابقات کشتی فرنگی به محل برگزاری مسابقات رفتیم. سالن بسیار شلوغ بود. معصومی نژاد دوربینش را بیرون آورده و مشغول فیلمبرداری است. من در حالی که برای فدراسیون فیلمبرداری می کنم نگران کیف و وسایلش هستم که به امان خدا رها کرده است؛ می گوید چاره ای نیست. در میان درد و دل هایش میگوید همین تنهایی و شلوغی محل ضبط برنامه ها، باعث شده است یکبار دوربین فیلمبرداری اش را بدزدند. فیلم و گزارش تمام شد و معصومی نژاد بعد از کلی عکس یادگاری انداختن با ایرانی های حاضر در سالن که اغلب ورزشکار هستند؛ باید پلاتوی آخر را ضبط کند. سه پایه دوربین که به قول خودش چینی ست را سوار کرده و دوربین را بر روی آن قرار می دهد. بعد از تنظیم دوربین، روبروی مانیتور روشن دوربین ایستاده و از آن به عنوان آینه جهت راست و ریس کردن موی و لباس خود استفاده می کند. باز هم من نگران افراد زیادی هستم که پشت دوربینش ایستاده اند و هر لحظه ممکن است برای دوربینش مشکلی پیش بیاید. او که این مسائل را می داند می گوید؛ قشمی جان مواظب باش! پلاتو شروع می شود مسابقات کشتی قهرمانی کارگران جهان..... حمید معصومی نژاد رم. اشتباه می کند. اینجا لینیانو است دوباره ضبط می کند حمید معصومی نژاد لینیانو سابیادورو ایتالیا.
گزارش تمام شد و با یکدیگر به سمت هتل حرکت می کنیم. معصومی نژاد که تلاش می کند تمامی مسابقات و هفت رشته کاروان ایران را پوشش دهد، سخت نگران سرعت ضعیف اینترنت برای ارسال گزارش به ایران است. به هتل می رسیم. من و معصومی نژاد و دوستان خبرنگار مشغول ارسال اخبار و گزارش ها به ایران هستیم. کار ما بعد از سه ساعت تمام شده است ولی معصومی نژاد می گوید شب باید بیدار بماند. می گوید حیف است که زحمات کارگران ایران را کسی نبیند. معصومی نژاد شب سوم را فقط برای سه ساعت خوابید. خبرنگاری که خود به تنهایی فیلم می گیرد و خود به تنهایی تدوین می کند و منتظر است ایرانیان در وطن گزارش هایش را ببینند.
او تلاشی مضاعف در طی شش روز برای ارسال گزارش از موفقیت کاروان کارگری ایران در مسابقات جهانی داشت که با کسب سی و سه مدال برگ زرینی در تاریخ ورزش ایران آفریدند.
در نهایت و بعد از چند روز کاری، معصومی نژاد حتی از گرفتن هدیه هم خودداری کرد. او دائم می گفت «من مکتبی هستم». گاهی برای رفع خستگی مان، از جوک هایی می گفت که برایش ساخته اند. بقول خودش، خنده دارترینشان این بوده است « دوست داریم بریم ایتالیا، نه برای دیدن آثار باستانی رم، بلکه برای دیدن حمید معصومی نژاد»!!
علاوه بر همه این موارد، معرفت معصومی نژاد نیز مثال زدنی ست. بعد از یک سال آشنایی من با ایشان، گاهی تماس می گیرد و می گوید چطوری هم وطن؟ می گویم دوستت دارم از اینجا تا خود رمممم!!!
آری 17 مردادماه سال روز گرامیداشت صارمی های شهید و معصومی نژادهای خبرنگار دور از وطن و خبرنگاران سختکوش درون وطن است تا همه ما بیاد اصحاب رسانه ای باشیم که بسان معلم، وظیفه خطیر و رسالت گونه آگاهی بخشی به افراد را با مشقت و زحماتی قابل ستایش متحمل می شوند.
کم نیستند خبرنگارانی و مجریانی که از دید مردم پولدارترین افراد هستند اما وقتی کنارشان بنشینی می بینی؛ فلان شبکه و یا خبرگزاری چندین ماه و یا بعضاً سال است که پولی به آن ها پرداخت نکرده است. مشکلات مالی و امنیت و استرس شغلی و بیمه بزرگترین دغدغه شان است.
در برابر زحمات همه این عزیزان باید سر بر آستان مقدم سائید و گفت؛ روز خبرنگار بر همه شما پیامبران آگاهی بخش دنیای مدرن مبارکباد.
عباس قشمی میمند- مدیر روابط عمومی فدراسیون ورزش کارگری