در نشست بررسی هنرهای دمدستی عنوان شد:
سخن اباذری لحنی فاشیستی داشت
روشن نیست که چرا کیچ(هنرهای دمدستی) تبدیل به مسالهای بغرنج در فضای هنری ما شده و به اشتباه از باری منفی برخوردار شده / یوسف اباذری عصبی شده بود و تند حرف زد. این شکل از حرف زدن؛ خودش لحنی فاشیستی دارد.
سومین نشست از سلسله نشستهای هنر و زندگی روزمره شهری با عنوان «کیچ(هنرهای دمدستی)» چهارشنبه ۲۶ آذر در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش ایلنا؛ در این نشست بهرنگ صمدزادگان، زروان روحبخشان، افسون حیدریان و آرزو تهرانی برای حاضران سخنرانی کردند.
بهرنگ صمدزادگان با بیان اینکه خود را نماینده جریان هنر آکادمیک نمیداند، بر عدم ضرورت بحثدر خصوص کیچ تاکید کرد و گفت: برای من روشن نیست که چرا کیچ تبدیل به مسالهای بغرنج در فضای هنری ما شده است، چون کیچ مسالهای به غایت ساده است. کیچ مفهومی است که به اشتباه از باری منفی برخوردار شده و این امر بهخصوص در هنرهای تجسمی مشهود است. لازم است در ابتدا این بار منفی را از روی این مفهوم برداریم زیرا از نظر من کیچ امری نیست که چندان قابل داوری باشد.
این منتقد هنری؛ کیچ را امری فرهنگی و احتمالا تصویری دانست که میتواند تبدیل به یک رفتار، ابژه یا محصول شود، و ادامه داد: کیچ از ساختاری برخوردار است که میتواند تطمیعگر زیباییشناسی عامیانه باشد و در این راه از کلیشههایی صوری بهره میگیرد. یا به زبان دیگر کیچ مجموعهای از قواعد و کلیشههای دمدستی و سادهانگارانه و قابلفهم برای عموم مردم است. کیچ از ساختارهای افسانهای عامهپسند و الگوهای جنسی بهره میگیرد. واقعیت این است که هیچکدام از ما قادر نیست از دچار شدن به وضعیت کیچ تبری بجوید، چراکه کیچ وضعیتی جهانیست و همهی ما به نوعی سلیقه کیچ داریم. در لحظه تبریجویی از کیچ و سلیقهی عامی، در واقع در حال وارد شدن به قتلگاه تبریجویی هستیم. طبقات بالای جامعه سلیقه طبقات پایین را نمود کیچ میدانند، در حالیکه واقعیت این است که تنها تفاوت سلیقه این دو در توان اقتصادی آنهاست، یعنی همان سلیقه طبقات پایین را در شکل گرانقیمتش در طبقات بالا شاهد هستیم.
این نقاش در بخش دیگری از سخنان خود و همزمان با نمایش تصاویری از نمونههای کیچ به ذکر این نکته پرداخت که کیچ بر حسب بستر زمانی و مکانی خود قابل تغییر است و ادامه داد: مواد مورد نیاز کیچ از عوام و میل آنها تامین میشود و برای تحریک عواطف مردم از کلیشهها کمک میگیرد و این کلیشهها در قالبهای مختلفی تکثیر میشوند.
سخنران بعدی این نشست زروان روحبخشان بود که در ابتدای سخنرانی خود با عنوان «کیچ، پدیده یا موقعیت؟» گفت: به نظر من وقتی در بستر نقد هنری جدی قرار داریم میتوانیم از کیچ با بار منفی آن استفاده کنیم چرا که مقوله کیچ در موقعیت تعریف میشود؛ ممکن است پدیدهای در یک دوره فاخر دانسته شود اما در زمانی دیگر بهواسطه تکثیر در همان مکان تبدیل به کیچ شود، یا اینکه بهطور همزمان در مکانی دیگر کیچ دانسته شود. یکی از کارهای جهانیسازی، گسترش پدیده کیچ است. در واقع کیچ اصطلاحیست که با تکیه بر جنبه اقتصادی و تجاری تولید میشود. کیچ همچنین دو انگاره را به همراه خود دارد: یکی اینکه طبق نگاه مدرنیستی، کیچ برای اینکه هنر والا و فاخر را برای عموم قابلفهم نماید آن را به ابتذال کشانده و با تکرار و تکثیر آن از عمقش میکاهد. انگاره دوم به تقلید خامدستانه از هنر اصیل عامیانه در گذشته مربوط میشود. همین الان در تهران کسانی را داریم که به سبک قرن ۱۷ کار میکنند و تولید انبوه دارند و خوب هم میفروشند.
این عکاس سپس به انواع فرمهای کیچ اشاره کرد و ادامه داد: دو انگارهای که مورد اشاره قرار گرفتند، برای جذب مخاطب و مشتری بیشتر، فرمهای مختلفی به خود میگیرند. مثلا کیچ سنتی را میتوان بازنمایی واقعیت بر اساس اشارتگرهای خیلی فهرستوار دانست که در اینجا ارزشهای معنوی نهفته در تصاویر است که دارای اهمیت میشود. در کیچ با نگاه مدرن این خودِ شیء است که اهمیت مییابد، بدون اینکه به گذشته یا فرهنگ خاصی ارجاع بدهد. این کیچ از بیان مدرن برای متصل شدن به جریان گذشته و بهرهبرداری از کلیشههایش استفاده میکند و میتوان آن را امری میانتهی و کالایی مصرفی و مد روز دانست. بهعنوان مثال در این زمینه میتوان به تولید انبوه و کلیشهای خط - نقاشی اشاره کرد. کیچِ وضعیت پست مدرن از گزینش و التقاط بی قید و بند فرهنگهای مختلف حاصل میآید و بهخصوص در عرصه هنر داعیه فرهنگسازی و ادعاهای روشنفکرمآبانهاش موجب سیّالیت مرز بین کیچ و اثر هنری میشود و ارجاعی به گذشته نیز دارد.
روحبخشان در بخش دیگری از گفتههایش به دیدگاهی مدرنیستی در نقد کیچ اشاره کرد و گفت: این دیدگاه میگوید در عصر جدایی از انسان از ذهنیات و معنویات، پست مدرنیسم با جنبه اختلاطگری و کثرتمحوری که دارد، کیچ را با آغوش باز میپذیرد. یعنی در دیدگاه پست مدرن، کیچ عموما محکوم نیست و معمولا ناجی انسان مدرن دانسته میشود. پست مدرنیسم در اکثر موارد آگاهانه از کیچ بهره میگیرد تا مفری از ابتذال زندگی برای خودش پیدا کند. بهعنوان مثال میتوان جنبش پاپآرت و هنرمندانی همچون اندی وارهول را مورد اشاره قرار داد. در جامعه ایران نیز انواع کیچ برای سلایق مختلف تهیه و توزیع میشود و در این میان از عناصر بینالمللی هم بهره گرفته میشود. واقعیت این است که در هر سیستمی روشن است که قرار است چه چیزی تبدیل به کیچ شود و چه چیزی نباید کیچ شود.
وی در ادامه به سه گرایش عمده در نقاشیهای دیواری شهر تهران اشاره کرد که عبارت بودند از: میل به روستایی کردن فضای شهری، مهدکودک فرض کردن شهر با فضا و حس و حال سوررئالیستی، و زنده نگهداشتن آرمانهای انقلاب و جنگ که این یکی نسبت به دو مورد نخست توجیهپذیرتر است.
روحبخشان به این قضیه اشاره کرد که تمام سیستمها در تمام دنیا مجبورند از پدیدههای کیچ فرهنگی خودشان حمایت هم بکنند تا دردسر چیزهایی دیگر را برطرف سازند.
وی سپس به سخنان یوسف اباذری اشاره کرد و ادامه داد: یوسف اباذری عصبی شده بود و تند حرف زد و این امری ناراحت کننده است. به نظر من این شکل از حرف زدن خودش لحنی فاشیستی دارد، ضمن این که کیچ مقولهایست که فاشیسم بهطور عمومی از آن استفاده کرده است. فراموش نکنیم که در ایتالیای موسولینی و آلمان هیتلری از قضا چیزی در هنر مجاز عرضه میشد که نه تنها کیچ نبود بلکه کاملا مدرنیستی بود. آنها نمایشگاهی از آثار هنری کیچ تحت عنوان هنر فاسد ارائه دادند که برخلاف انتظار آنها مورد استقبال مردم قرار گرفت. میتوان گفت کیچ در تمامی لایههای زندگی و اجتماع ما رسوخ کرده است تا جایی که اصطلاحاتی همچون کیچ سیاسی، کیچ روشنفکری و.. هم به گوش ما میخورد.
این عکاس؛ کیچ را دارای بار منفی دانست و گفت: سوای اینکه در مورد بار مثبت و منفی کیچ صحبت کنیم، این پدیده آنقدر حضور سنگینی دارد که فرار از آن تقریبا ناممکن است و شاید صمدزادگان درست میگوید که بهتر است اساسا در مورد آن حرفی زده نشود. با اینحال اگر قرار است کیچ مفری برای انسان مدرن باشد، باید حواسمان باشد که کچی سیستمی شبیه به ایدئولوژی ایجاد میکند که ناخودآگاه در تمامی زندگی ما جای میگیرد و در اینصورت باید به دنبال مفری برای گریز از کیچ باشیم. یکی از اتفاقاتی که در سالیان گذشته بهصورت گسترده در ایران روی داده است این است که برخی از هنرمندان برای اینکه به شکلی انتقادی با کیچ برخورد کنند، از حوزه فضای تخصصی ارائه اثر هنری بیرون آمده و وارد خیابان و عرصه عمومی به معنای دقیق کلمه شدهاند. به نظر من ضرورتی ندارد کسانی که پدیده کیچ تولید میکنند وارد گالری شوند اما برعکس آن را قبول دارم. اگر هنرمندان از گالری خارج شوند و وارد فضای عمومی یعنی فضای عرضه کیچ شوند و آثار هنری خود را در کنار پدیدههای کیچ عرضه کنند، اتفاقی بسیار خوب رخ خواهد داد کما اینکه در چند وقت اخیر شاهد رخ دادن آن بودهایم. پس ورود هنرمندان آکادمیک به فضای عمومی به مراتب ضروریتر از آن است که هنرمندان کیچ وارد سیستم آکادمیک بشوند.
افسون حیدریان نیز با اشاره به اینکه تا پیش از این جلسه نمیدانستم به کاری که ما انجام میدهیم کیچ میگویند، ادامه داد: با این موضوع هم مشکلی ندارم چون هدف اصلی کسانی که در این عرصه فعالیت میکنند درآمدزایی است. ما این کار را در دوران دانشجویی شروع کردیم و معمولا در نمایشگاههای خیریه و صنایع دستی شرکت میکردیم که مورد استقبال هم قرار میگرفت و خریدار داشت. بعدها سلیقه و خلاقیت بیشتری را وارد کار خود کردیم، اگرچه به نظر من مهمترین فاکتور در تولید این کالاها خواست و سلیقه مشتری و توجه به مد روز بازار برای فروش هرچه بیشتر و درآمدزایی است.
وی این کار را به ظاهر آسان اما انرژیبر و وقتگیر دانست و گفت: ما تحصیلات آکادمیک هنری نداشتهایم اما بسته به نیاز کارمان دورههای آموزشی را پشت سر گذاشتهایم و البته کسانی نیز بودهاند که از مسیر کار تجربی به سمت تحقیق و شرکت در دورههای آکادمیک رفتهاند.
حیدریان در پایان کپیبرداری و الگوبرداری افراد فعال در این زمینه از کار یکدیگر را امری طبیعی در این عرصه دانست و گفت: درنهایت آنچه شرایط کار را تعیین می کند، مساله پول و درآمد است.