ایلنا گزارش میدهد:
آنچه مردم از قتل یک کارگر توسط عوامل منسوب به شهرداری دیدهاند
«دیدم که یک نفر از ماموران[منسوب به] شهرداری که در درگیری لباسش پاره شده بود به سمت ماشین وانت مزدا رفت، ابتدا فکر کردیم میخواهد لباسش را عوض کند اما از پشت صندلی عقب خودرو چیزی را برداشت و بعد به سمت متوفی آمد و ضربهای به سر او زد. شدت ضربه چنان بود که وی در جا زمین خورد و همان موقع از دهانش کف و خون بیرون آمد.»
پس ازدرگذشت «علی چراغی»بر اثر جراحات ناشی از درگیری با ماموران منتسب به شهرداری، شاهدان این حادثه در گفتوگو با خبرنگار ایلنا از مشاهدات خود گفتهاند.
«فرزاد» که از کسبه محل است در مورد این حادثه میگوید: حوالی ساعت ۱۰ روز پنجشنبه مرحوم چراغی را همراه پسرش در محل حادثه دیدم که با ماموران شهرداری سر و کله میزند.
وی ادامه داد: البته روزهای قبل نیز من او را در این اطراف دیده بودم که سوار بر خودروی وانت پیکانش در این اطراف میچرخید و با بلندگو به خرید و فروش ضایعات از اهالی محل میپرداخت.
به گفته این شاهد عینی، در روز حادثه در وانت مرحوم چراغی اثری از بار ضایعات نبود، خرید و فروشی هم صورت نگرفته بود و حتی صدایی او از بلندگو شنیده نشده بود.
فرزاد ادامه میدهد: ابتدا فکر کردیم یک جر و بحثساده است، نمیدانستیم دقیقا دلیل بگو مگو سر چه چیزی است اما از حرفهای آنها جسته گریخته اینطور میشنیدیم که راجع به بودن متوفی و کسب و کارش در این محل جر و بحثمیکنند.
«مهدی» یکی دیگر از شهود حادثه روز پنجشنبه نیز در خصوص مشاهدات خود میگوید: کسانی که در مغازه سرگرم راهاندازی کار مشتریان بودند تصور میکردند که این سر وصدا به اهالی و همسایههای محل مربوط میشود و کسی گمان نمیکرد که این سرو صدا به جر و بحثمتوفی با ماموران[منسوب به] شهرداری مربوط میشود.
وی میگوید: بگومگو ادامه داشت که ناگهان درگیری شروع شد. از چهار مامور تقریبا سه نفر با مرحوم چراغی درگیر شدند، وضعیت متوفی در مواجه با ماموران مغلوبه بود،در حضور پسرش که آن موقع داخل وانت پیکان نشسته بود هم ناسزا میشنید و هم مشت و لگد میخورد.
وی نیز که از کسبه محل است افزود: دست آخر درگیری خاتمه یافت، متوفی از آنها جدا شد آمد و چند متری فاصله گرفت و بعد شروع کرد با تلفن همراهش تماس گرفت. نمیدانم به کجا؟ اما احتمالا پلیس بود چون میشنیدیم که دارد نشانی محل درگیری را میدهد.
به گفته این شاهد هنگامی که مرحوم چراغی مشغول مکالمه با تلفن بود «دیدم که یک نفر از ماموران[منسوب به] شهرداری که در درگیری لباسش پاره شده بود به سمت ماشین وانت مزدا رفت، ابتدا فکر کردیم میخواهد لباسش را عوض کند اما از پشت صندلی عقب خودرو چیزی را برداشت و بعد به سمت متوفی آمد و ضربهای به سر او زد. شدت ضربه چنان بود که وی در جا زمین خورد و همان موقع از دهانش کف و خون بیرون آمد.»
وی ادامه میدهد: ضارب بعد از این واقعه به سمت ماشین حرکت کرد و دو نفر همکارش نیز اندکی بعد آقای چراغی را از زمین بلند کردند تا سرپا بایستد اما چون شدت ضربه به حدی بود که وی هوشیاریاش را از دست داده بود دوباره نقش زمین شد.
دو نفر باقیمانده نیز با دیدن این صحنه آرام آرام از محل حادثه به سمت وانت مزدا دور شدند، دراین زمان دیگر مردم دور مرحوم چراغی که به زمین افتاده بود جمع شده بودند بنابراین ماموران[منسوب به] شهرداری که خودروی آنها در همان خیابان ۱۹۶ پارک شده بود، با سرعت به سمت اتوبان شهید باقری رفتند و محل حادثه را ترک کردند.
«محمد» یکی دیگر از شاهدان ماجرا که او نیز از کسبه محل است در تشریح مشاهدات خود میگوید: روی وانت دو کابینه مزدا آرم شهرداری بود اما دقیق نمیدانیم ماموران ضایعات بودند یا سد معبر اما هیکل درشتی داشتند تا آنجایی که یادم است لباس فرم تن آنها نبود.موقعی که متوفی را میزدند پسرش داد میزد که پدرم را نزنیدوقتی ضربه به سرش خورد و به زمین افتاد پسرش به سمت ضاربین دوید و گفت او را کشتید در این بین او را هم کتک زدند و به کنار خیابان انداختند و در نهایت موبایل متوفی را ماموران شهرداری برداشتند و با خود بردند.
«سعید» نیز که در زمان حادثه شاهد ماجرا بوده است میگوید: پلیس و اورژانس با تلفن کسبه از حادثه مطلع و پس از نیم ساعت تاخیر در محل حادثه حاضر شدند، فرار ضاربین آنقدر سریع بود که شاهدان تنها توانستند شماره پلاک آنها را بردارند و در اختیار ماموران نیروی انتظامی قرار دهند.
وی ادامه میدهد: در واقع همه ما غافلگیر شدیم، اصالا تصور نمیکردیم که این دعوا چنین پایانی داشته باشد وگرنهکافی بود یکی دو نفر مداخله میکردند تا قتلی اتفاق نیافتد.
سعید میافزاید: بعد از حادثه یک نفر که احتمال میدادیم مامور شهرداری باشد آمده بود اینجا تا سر و گوشی آب بدهد، این فرد ظاهرا حتی در مواجهه با اهالی و کسبه محل که شاهد ضرب و شتم آقای چراغی بودند پرسیده بود که «طرف(کارگر مقتول) پایش پیچ خورده و این حادثه اتفاق افتاده است؟!»
وی میگوید: از بعد از حادثه تا به حال دیگر ماموران شهرداری را در این منطقه ندیدهایم. بعد از حادثه هم به عنوان شاهد جریان واقعه را به دستگاه قضایی شهادت دادیم.