گزارش ایلنا از رنجهای معلمان آزاد؛
کاش خرداد هیچوقت نیاید/ سود کَلان «خصوصیسازی آموزش» در جیب موسسان مدارس غیردولتی
اکثر مدارس غیردولتی به معلمان آزاد بابت روزهای امتحان و تصحیح برگهها، چیزی نمیپردازند؛ زحمت معلمان آزاد در روزهای نهایی سال تحصیلی بیشتر است و عایدیشان کمتر؛ معلمان آزاد علیالقاعده در طول سال هم از پول کلانی که مدارس غیرانتفاعی از والدین دانش آموزان میگیرند، نصیب چندانی ندارند.
هوا نَمنَمک رو به گرمی میرود. همان اول صبح هم، هُرم داغ روی همه چیز مینشیند، روی درها و پنجرهها، روی میلههای داغ اتوبوس و آسفالت کفِ خیابان. روز دیگری است، روز امتحانی دیگری است؛ روزی دیگر از آخرین روزهای یک سال تحصیلی دیگر.
روزهای آخرِ بهار است و فقط چند روزی به پایان دوران امتحانات باقی ماندهاست . از خواب که بیدار میشود، برای برخاستن مردد است؛ باز هم باید شال و کلاه کند، راه بیفتد به سمت مدرسه؛ برود برای نظارت بر دانشآموزانی که امتحان آخرِ سالشان است و بعد، خسته و کوفته با کوهی از برگههای کج و معوج و سَختخوان به خانه برگردد؛ بعد بنشیند برگه صحیح کند، در حالیکه نه برای این رفت و آمدها در روزهای داغ و پرعطش امتحانات و نه برای تصحیح اوراق امتحانی، ریالی نمیپردازند؛ نه، پولی در کار نیست، جیبهای خالی، خالیتر میشوند، حساب بانکی تَه میکشد و تابستان سخت باز هم از راه میرسد؛ دقیقا همین است که روزهاست زیر لب تکرار میکند: کاش خرداد هیچوقت نیاید، هیچ وقت نیاید.....
اکثر مدارس غیردولتی به معلمان آزاد بابت روزهای امتحان و تصحیح برگهها، چیزی نمیپردازند؛ زحمت معلمان آزاد در روزهای نهایی سال تحصیلی بیشتر است و عایدیشان کمتر؛ معلمان آزاد علیالقاعده در طول سال هم از پول کلانی که مدارس غیرانتفاعی از والدین دانش آموزان میگیرند، نصیب چندانی ندارند. یکی از این معلمان آزاد یا به عبارتی معلمانی که در مدارس و موسسات غیردولتی شاغل هستند، میگوید: بازه دریافتیمان بین ۳۰۰ هزار تومان عایدی ماهانه در مناطق دور و حاشیهای تا نهایت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در قلب شهرهای بزرگ مثل تهران است؛ در تابستان درآمد که نداریم، بماند؛ در روزهای امتحانات هم اغلب چیزی به ما نمیدهند.
این، دلنوشته تعدادی از معلمان شاغل در مدارس غیردولتی است؛ دلنوشته ای که رنج پایان سال تحصیلی را نمودار میکند:
«خرداد برای دانش آموزان و اولیا، نوید روزهای سخت امتحانات است و پیام شب بیداری ها و نگرانی ها را دارد. اولیا باید مدام در پی رعایت احوال بچه ها باشند و مهمانی ها و دورهمیها تعطیل است. اما این وسط هیچکس درد معلم نیروی غیر دولتی را نمی فهمد. اینکه باید ساعتها برای طرح سوال امتحانی پایههای مختلف و بعضا دروس مختلف در منزل وقت بگذاری؛ اینکه یا باید مدتها پشت رایانه بنشینی و به تایپ و طراحی این سوالات مشغول شوی و اگر متن عربی یا انگلیسی باشد که زحمت تو مضاعف است و ساعاتی که وقت می گذاری بیشتر؛ اگر وقت تایپ نداری باید از پول نداشته در جیبت مایه بگذاری و هزینه کنی تا سر وقت مشخص و با اسلوب معین، سوالاتت آماده شود و به معاونین تحویل داده شود. تازه این اول روزهای سخت توست. بعد باید برنامه مراقبتت را بگیری هر روز فقط دو ساعت!! یعنی باید صبح از خواب شیرین بزنی؛ اگر مادر هستی بچه ها را هم به زحمت بیندازی و بیدار کنی چون مدرسه نمیروند، قطعا در طول سال که بچه ها را به مهد می بردی الان دیگر قضیه کنسل است باید به کسی رو بیندازی برای دوساعت بچه ها را ببری پیشش و اینکار نیازمند گرفتن آژانس و هزینه مضاعف است خوب گیریم ماشین شخصی هم باشد آیا هزینه سوخت و... ندارد. و همه اینهایی که تو را از اول وقت علاف کرده تنها دو ساعت حق الزحمه دارد.
و بدبختی مضاعف وقتی است که برگه ها را میزنند زیر بغلت و لیستهایی که باید ببری منزل تصحیح کنی و با اسلوب خاص پر کنی و میانگین هم حتما بگیری. بعضی از معلمان که کل هفته طول سال کلاس دارند حدود ۳۰۰ برگه ناقابل تصحیح می کنند و همه رایگان، مبلغ ساعتی برای تصحیح اوراق نداری و جالب اینکه مثل معلمان رسمی فقط نهایت سه روز وقت داری تا این نتیجه طاقت فرسا را به مدارس ارایه دهی. فکرش را بکن همه این کارها را با همان دو ساعت مراقب ایستادنت جبران می کنند. همه اش دو ساعت ، ساعتی نهایت ۴ هزار تومان ! خردادهای ما بوی غصه دارد؛ بوی مشقت بی مزد دارد؛ کاش هیچوقت خرداد نیاید!»
خیلیها معتقدند خصوصیسازی آموزش مخالف قانون اساسی است؛ اصل ۳۰ قانون اساسی به صراحت میگوید دولت موظف است شرایط تحصیل رایگان را برای همه تا پایان دوران متوسطه فراهم کند؛ حال حتی اگر دولت هم مدعی باشد که در شرایط فعلی امکان تحصیل رایگان برای همه موجود است و این خیل روزافزون و بیشمار مدارس غیردولتی و غیرانتفاعی فقط برای کسانی است که جیبشان پُرتر است و کیسهشان سنگینتر، و اگرچه این ادعا چندان هم محلی از اعراب ندارد، نمیشود از رنجهای تبعیضآمیز این خصوصیسازیها غافل شد؛ با این خصوصی سازیها، هم فرزندان طبقات فرودست از آموزش کیفی ارائه شده در مدارس بچهپولدارها و اغنیا محرومند و هم معلمان از تبعیضی رنج میبرند که میان معلمان بخش دولتی و خصوصی سالهاست نهادینه شده.
از تفاوت در دستمزد و ماههای بیپولی تابستان هم که بگذریم، معلمان آزاد اغلب بیمه هم ندارند. برخی از آنها برای ۱۵ روز در ماه، آنهم فقط نُه ماه در سال بیمه میشوند و برخی هم عطای بیمه و بازنشستگی را بر لقای پرداخت هزینه بیمه از جیب خود و کسر شدن از دستمزد ناچیز ماهانه میبخشند و از خیر خدمات تامین اجتماعی میگذرند: با ده، پانزده روز در نُه ماه که نمیشود بازنشست شد، بیمه نشویم بهتر است.
این معلمان آزاد غالبا امیدی هم به بهتر شدن اوضاع فعلی ندارند؛ آموزش و پرورش در مواقعی آزمون استخدامی برگزار میکند و نیرو جذب میکند. اما نیروهای آزاد با سالها سابقه تدریس و مدرک حداقل کارشناسی ارشد، شانس چندانی در این آزمونها ندارند.
و این هم پیام جمعی از معلمان مدارس غیر دولتی در ارتباط با آزمون های استخدامی آموزش و پرورش:
«ما معلمین غیرانتفاعی کشور نسبت به آزمون استخدامی آموزش و پرورش به دلایل زیر معترضیم:
– هیچ سهمیه ای برای ما و سابقه ما در نظر نگرفته اند.
– سابقه کاری ما از سن ما کسر نمیشود تا بتوانیم در آزمون شرکت کنیم.
– زمانی که ما زیر ۳۰ سال بودیم، آموزش و پرورش هیچ آزمونی برگزار نکرده است یا اینکه رشته های محدود و شهرهای محدودی, نیاز به نیرو داشت. حالا که سن ما، به علت تجربه کاری تا ۱۰ سال و بالاتر, به بالای ۳۰ سال رسیده، آموزش و پرورش باید شرط سنی شرکت در ازمون را از معلمان غیرانتفاعی بردارد.
معلمان غیرانتفاعی با این همه سابقه و تجربه کاری، آماده برای خدمت به آموزش و پرورش کشورند، چرا از این معلمان نباید در سیستم رسمی آموزش و پرورش کشور استفاده شود؟ اگر ما معلمان غیرانتفاعی هیچ سهمیه ای در استخدام نداریم ، پس چه نیازیست به مدارس غیر انتفاعی برویم؟چون هدف ما کسب تجربه و سابقه برای استخدام رسمی بوده است؛ و اگر نه، چرا با حقوق اندک و بدون بیمه کار کنیم؟ چرا از معلمین با تجربه و خلاق و دوره دیده و تحصیل کرده و جوان و با انرژی، در سیستم رسمی کشور استفاده نشود؟ دولت با این کار رغبت معلمان غیرانتفاعی را کم کرده و چه بسا که خیلی از نیروهای آزاد با تجربه، مدرسه و معلمی را رها کنند!»
معلمان آزاد یا اغلب قرارداد ندارند و یا مجبورند با قراردادهای سفید کارکنند؛ قراردادهای سفید، بدون بیمه و بدون رعایت حداقل دستمزد، مصداق آشکار بیگاری فرهنگی است. چند وقت پیش، مرضیه گرد ( رئیس مدارس غیر دولتی) از ساماندهی نیروهای آزاد در آموزش و پرورش و تحت پوشش قانون کار قرار گرفتن آنها خبر داد؛ با این حال هیچ اقدامی برای این ساماندهی انجام نشد و هیچ یک از موسسان مدارس غیردولتی خود را موظف به بستن قراردادهای قانونی ندیدند.
نیروهای آزاد آموزش و پرورش خواستههای اصلی خود را اینطور مطرح میکنند: ما معلمان مدارس غیر دولتی از شرایط فعلی شغلیمان راضی نیستیم و به ستوه آمده ایم. تنها خواسته ما استخدام رسمی در بدنه آموزش و پرورش با توجه به کسب تجارب لازم است. ما در این سالها (بیش از ۲۰ سال) بدون هیچ چشمداشتی و با نجابت تمام، و در سکوت، بار بزرگی از دوش دولت برداشته ایم، وقت آن رسیده که دولت هم به ما توجه نشان دهد.
نیروهای آزاد آموزشی، برای رسیدن به این خواسته ها بارها رایزنی و نامهنگاری کردهاند؛ از نامه نوشتن به مسئولان آموزش و پرورش و اعتراض به شرایط شغلی و استثمار در بخش خصوصی گرفته تا دادخواهی از طریق نمایندگان مجلس و مطالبه رسمی شدن شغلی که به تعبیری شغل انبیاست. همه این رایزنیها، تجمعات و نامهنگاریها تا این لحظه، تا آغاز تابستان ۹۶ به نتیجه نرسیدهاست؛ باز هم خردادی دیگر از راه رسیده و باز هم بلاتکلیفیِ دیگر.
ساعتها پشتِ هم سپری میشوند؛ مثل روزهای گذشته، ظهر به خانه بازمیگردد؛ ظهر گرم تابستان؛ امروز هم میگذرد بیهیچ امیدی به فردای بهتر. ظهر تابستان است، سایه ها میدانند که چه تابستانیاست....
نسرین هزارهمقدم