شبکههای اجتماعی؛ حاکمان تازه فوتبال ایران
هنوز کسی به صورت دقیق و جزئی نمیداند که چه اتفاقی افتاده که طارمی رفت و برگشت. اما هر اتفاقی که افتاده باشد موج عجیب هجمههای مجازی علیه این بازیکن و رضاییان در تصمیم او برای بازگشت موثر بوده است.
به گزارش خبرنگار ورزشی ایلنا، این روزها قدرتمندترین ابزار را میتوان شبکههای اجتماعی دانست. این ابزار قدرتمند در فوتبال هم نقش ویژهای پیدا کرده و این تاثیر تا حدی زیاد شده که حتی اگر لیگ شانزدهم را لیگ قدرت یافتن شبکههای اجتماعی نامگذاری کنیم خیلی اغراق نکردهایم. نگاهی داشتهایم به اتفاقاتی که در چند تیم پرطرفدار فوتبال افتاده و نقشی که شبکههای اجتماعی در وقوع آن داشتهاند.
از آخرین اتفاق شروع میکنیم. بازگشت طارمی؛ هنوز کسی به صورت دقیق و جزئی نمیداند که چه اتفاقی افتاده که او رفت و برگشت. اما هر اتفاقی که افتاده باشد موج عجیب هجمههای مجازی علیه این بازیکن و رضاییان در تصمیم او برای بازگشت موثر بوده است. این موج علیه این دو بازیکن تا حدی قوی بود که آنها حتی برای حضور در تیم ملی هم با مشکل مواجه شده بودند. شاید آخرین باری که اینطور هواداران یک تیم علیه یک بازیکن متحد شده بودند قضیه هاشمینسب و رفتن او به استقلال بود. آن موج را مقایسه کنید با موج چند صدهزار برابری فضای مجازی تا متوجه وخامت اوضاع در مورد این بازیکن شوید. طارمی به هر دلیلی که برگشته باشد ترس از مواجهه با موج انتقادات و هواداران در اولین بازگشت به ایران یکی از این دلایل بوده است.
در استقلال هم همین شرایط وجود دارد. برای مثال به تغییر در کادرفنی این تیم اشاره میکنیم. رفتن مظلومی و آمدن منصوریان. شاید بیشتر از این که مسائل فنی در برکناری مظلومی نقش داشته باشد هواداران حاضر در ورزشگاه و طرفداران استقلال در فضای مجازی در این اتفاق تاثیر داشتند. حتی در میانه فصل که تیم مظلومی در رده دوم قرار داشت هواداران از نحوه بازی استقلال ناراضی بودند و با واکنشهایی که به نحوه بازی این تیم و مقایسه آنها با تیم حریف داشتند کادر مدیریتی را تحت فشار قرار دادند تا فکری برای نیمکت کند. در انتخاب منصوریان از گزینههای موجود هم مطمئنا فاکتور محبوبیت روی سکوها نقشی کمتر از سایر فاکتورها نداشته است.
از پایتخت هم که فاصله بگیریم در تیمهای پرطرفدار شهرستانی هم اوضاع به همین منوال است. در همین فصل نقل وانتقالات بود که تراکتورسازی قصد داشت یک بازیکن ارمنستانی را جذب کند و در کمتر از چند ساعت با اتفاقاتی که در فضای مجازی افتاد حضور این بازیکن کنسل شد.
بعد از اتفاقاتی که در برنامه 90 افتاد و صحبتهایی که نویدکیا علیه تمام مدیران سپاهان درتمام ردهها مطرح کرد هیچکس فکر نمیکرد که او این فصل هم پیراهن زرد را برتن کند. اما در این میان کسی قدرت هواداران سپاهانی و طرفداران افراطی کاپیتان را درنظر نگرفته بود. همانهایی که توانستند مدیریت باشگاه را در نهایت به برگشتن نویدکیا راضی کنند. حتی در تیمی مثل سپاهان که نسبت به سه تیم نامبرده شده هواداران کمتری دارد و باشگاه سپاهان هم فضای بستهتری دارد باز هم این هوادار و این فضای مجازی است که حرف آخر را میزند.
این موج در کنار تمام آثار مثبتی که دارد و باعث مشارکت بیشتر هواداران در تیمهای محبوبشان میشود میتواند مانند یک شمشیر دو لبه عمل کند. میتواند تصمیمات مدیریت باشگاه را از حالت منطقی به حالت احساسی سوق دهد و یک مدیر یا یک مربی برای حفظ کردن محبوبیت دست به هر تصمیم عجیب و غریبی بزند. همچنین هنگامی که این موج از اظهارنظر و ابراز نظر خارج شده و به فحاشی و بیفرهنگیهای رایج اخیر میرسد دیگر یک ابزار خوب به حساب نمیآید و بیشتر نقش یک ناهنجاری فرهنگی پیدا میکند.