در گفتوگو با نویسنده اولین رمان درباره کولبران مطرح شد؛
از دردهای کولبران تا عذاب وجدان سربازی پس از مرگ یک کولبر
رمان «اینجا صدای گرگها بلندتر است» اولین رمان درباره کولبران قرار است ابتدای مهرماه توسط انتشارات کتاب کولهپشتی منتشر شود.
عادله خلیفی (نویسنده) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، از انتشار اولین رمان درباره کولبران خبر داد و گفت: رمان «اینجا صدای گرگها بلندتر است»؛ اولین رمان درباره کولبران قرار است، ابتدای مهرماه توسط انتشارات کتاب کولهپشتی منتشر شود.
این نویسنده در توضیح بیشتر درباره رمان نیز اظهار داشت: رمان «اینجا صدای گرگها بلندتر است» روایت پسری است جوان به نام شوان. پسری ساده و به ظاهر کمهوش که خانوادهاش از بمباران شیمیایی حلبچه به هورامانِ ایران گریختهاند. رمان با نگاهی به آن روز، بیست و نه سال بعد از آن حادثه را روایت میکند. شوان و دوستانش کولبر هستند و رمان روایت دردهای آنها در فضای افسانهای هورامان است.
او ادامه داد: در کنار آن، عشق ناغافل و یکباره به سراغ شوان میآید؛ دختری که از خشونت آن سوی مرز گریخته است. شوان شیفتهی خواندن افسانه و شعر است و رمان با تلفیق فضای داستان با افسانههای کردی و شعر و موسیقی منطقه و زیباییهای رنگین هورامان در بهار و پاییز وزمستان در کنار دردهای کولبران، زخمهای بمباران حلبچه و زشتی خشونتهای ناموسی، مخاطب را به تماشای یک افسانهی عاشقانه مینشاند.
خلیفی اضافه کرد: درواقع زندگی شخصیت اصلی این رمان هم به نوعی به ماجرای بمباران حلبچه وابسته است و برای همین حتی پیش از چاپ رمان را در اختیار آقای ناطقی عکاس حلبچه و راوی آن روز وحشتناک گذاشتم تا بخواند و روایت من را تائید کند. به نظرم هرکس داستان را بخواند اگر به هورامانِ سفر نکرده باشد بسیار مشتاق میشود تا این مکان زیبا را ببیند.
خالق داستان «از کجا معلوم» همچنین در پاسخ به این پرسش که مسئله کولبران یک مسئله اجتماعی مهم در جامعه امروز ما محسوب میشود و آیا این بعد آسیبشناختی در روند صدور مجوز محدودیت و اصلاحیهای به دنبال داشته، یادآور شد: مجوز رمان «اینجا صدای گرگها بلندتر است» ۴ ماه است که دریافت شده و اصلا هیچ مشکلی هم برای دریافت مجوز نبود. البته من خودم خیلی عجله داشتم که رمان پیش از انتخابات برای دریافت مجوز به ارشاد برود چون بالاخره شرایط انتخاباتی به نوعی صدور مجوز را تسهیل میکند و برای همین هم بدون هیچ اصلاحیهای این رمان مجوز انتشار را دریافت کرد. البته دلیل دیگر صدور مجوز گزارشهایی بود که درباره کولبران نوشته شده و توی روزنامهها چاپ شده بود که مسیر را هموار کرد.
خلیفی سپس تماشای یک فیلم مستند درباره کولبران را جرقه ابتدایی نگارش رمانی درباره آنها دانست و گفت: نوشتن رمان را از اسفند سال ۹۴ و بعد از دیدن فیلمی درباره کولبران آغاز کردم. فیلم کولبری که به سختی با بار سنگین از صخرهای ناهموار بالا میرفت، صحنهای که در فیلمهای هالیودی با هزار ترفند و به کمک جلوههای ویژه به نمایش درمیآورند در این فیلم مستند به صورت واقعی ثبت شده بود. فیلم چندین ماه جلوی چشم من بود و کمکم در صحبتهایی که با دوستان داشتم انگیزهای گرفتم برای نوشتن یک رمان درباره کولبران.
این نویسنده متذکر شد: همانطور که اشاره شد این رمان البته تنها ماجرای کولبران نیست و داستانی پشت اتفاقات وجود دارد. اساسا فکر کردم اگر قرار باشد داستانی درباره کولبران بنویسیم که تاثیرگذار هم باشد حتما باید قصه محکمی هم داشته باشد تا برای خواننده جذاب باشد. برای همین من منطقه هورامانِ کردستان را انتخاب کردم، منطقهای که محیطی بسیار بکر و زیبا و افسانهای دارد؛ مکانی که من نویسنده دیگر نیازی ندارم که از بیرون چیزی را به فضای داستان تحمیل کنم و میتوانم داستان را یک مکان افسانهای و زیبا و شگفتانگیز پیش ببرم.
او سپس مصرف ترامادول یا شیشه برای بیدار ماندن چند روزه را از جمله نکات دردناک زندگی کوبران معرفی و بیان کرد: در سفرم به کردستان با کولبری صحبت کردم که واقعا دید عجیبی داشت و درباره کولبری صحبتهای جالبی میکرد و به مسئله عمیق نگاه میکرد. این کولبر در ساعاتی که با من همراه شد تمام مسیرهای کولبران را به من معرفی کرد و نحوه کارشان و سختیهای این کار را برای من به تصویر کشید. در رمان میخوانید که کولبران ترامادول میخورند یا شیشه مصرف میکنند تا بتوانند بیدار بمانند و به مسیر خود ادامه بدهند. اینها دردهایی بود که همین کولبر با من درمیان گذاشت و اتفاقا هم اصرار داشت که در داستان به تصویر کشیده شوند.
نویسنده رمان «سهشنبه» در پایان یادآور شد: در ایامی که به فکر نوشتن این رمان بودم هر گزارش، فیلم و خبری که درباره کولبران وجود داشت و منتشر میشد را میخواندم و میدیدم و افراد بسیاری از جمله شاعران و پژوهشگران خود منطقه در شناسایی موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و فرهنگی هورامانِ به من کمک بسیاری کردند. این را هم اضافه کنم که رمان حتی نگاهی یک جانبه به نیروهای مرزی ندارد. در این رمان سربازی را میبینید که بعد از کشتن کولبری عذاب این کار رهایش نمیکند. تمام تلاش رمان این بود که نشان دهنده اتفاقات باشد و نه قضاوتگر.