خبرگزاری کار ایران

فریبا خادمی در گفتگو با ایلنا:

اگر مولوی غم نان داشت سراغ شاعری نمی‌رفت

اگر مولوی غم نان داشت سراغ شاعری نمی‌رفت
کد خبر : ۲۷۱۷۳۱

وقتی هنرمند بخواهد در تجربه هنرمندی دیگر شریک شود و از چارچوب‌های او در ساز و کارش استفاده کند، کاری که درنهایت تولید می‌شود یک اثر جعلی‌ست که اصالتی ندارد.

فریبا خادمی(شاعر، رمان‌نویس و بازیگر تئاتر) در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ درباره آثار جدید خود گفت: انتشارات خجسته چهارمین کتابم را به نام «دایره است اینکه می‌بینم» منتشر کرده و مجموعه شعرم «ترزا می‌گفت» هم آماده چاپ است.

او ادامه داد: کتاب «دایره است اینکه می‌بینم» به واکاوی سرنوشت انسان و حیطه اختیار و جبر می‌پردازدنوعی تخیل سورئال در آن متن به‌کار رفته که جهان‌بینی عمیقی دارد. برای بیان فلسفه رمان به سمت رئال و سورئال رفتم. کتاب از کاراکترهای مختلفی حرف می‌زند که درنهایت همانطور که از نام کتاب پیداست؛ همچون دایره به هم متصل می‌شوند.

خادمی با اشاره به رابطه ادبیات با اجتماع و سیاست و فاصله آن‌ها از یکدیگر گفت: بن‌مایه ادبیات، جور دیگر نگاه کردن است. به اعتقاد من؛ توجه زیاد و درگیر شدن نویسنده با مسائل و موضوعات اجتماعی، سطح ادبیات را پایین می‌آورد.

او با اشاره به اینکه در اشعار شاعران بزرگی چون مولانا، حافظ، سعدی و نظامی؛ مسایل اجتماعی و سیاسی در حاشیه قرار دارد، افزود: درواقع مولانا هیچ وجهی از سیاست و اجتماع را در شعر خودش لحاظ نکرده چراکه شعر او عرفان محض است. در ادبیات داستانی با خواندن نوشته‌ای از یک نویسنده می‌توانیم تشخیص دهیم او در چه دوره‌ای زندگی می‌کرده.

این نویسنده ادامه داد: درحال حاضر شاهد توجه به مسائل اجتماعی در ادبیات داستانی امروز هستیم و دلیل آن نیز شرایط سخت اجتماعی به‌خصوص شرایط اقتصادی است. اما مسئله سیاست و ادبیات دو خط از هم جداست. کسی که می‌خواهد از سیاست سخن بگوید از زبان صرف استفاده می‌کند و ادبیاتی در آن وجود ندارد.

خادمی با بیان اینکه نویسنده به واسطه قائم بر خود بودن است که می‌نویسد؛ گفت: وقتی کسی در لایه‌های عمیق زندگی می‌کند، شرایط و مسائل سیاسی برایش خواستگاهی خیلی سطحی دارد.

نویسنده غم نان نداشته باشد، تمام عمر می‌نویسد

نویسنده نمایشنامه «بچه آهو‌ها گریه می‌کنند» در پاسخ به این سوال که شرایط اجتماعی و سیاسی چقدر بر ذهنیت نویسنده تأثیرگذار است؛ گفت: به این شکل نیست که هر نویسنده‌، فقط اسم نویسنده را حمل ‌کند بلکه همزمان مسائل اجتماعی هم در وجود نویسنده جاری‌ست. باید به‌عنوان یک هنرمند بدانم چقدر روی خودم کار می‌کنم. شرایطی مثل ممیزی، سانسور و... وجود دارند که به نویسنده فشار وارد می‌کنند. ممکن است عکس‌العمل هنرمندان نسبت به این موضوعات اجتماعی متفاوت باشد. به‌عنوان مثال من به اثری فکر می‌کنم که از من به یادگار بماند و بیشتر به «معنا» بپردازد. با اینکه داستان‌ها و اشعاری که بن‌مایه آن‌ها اجتماعی است هم دارم اما ترجیح می‌دهم بیشتر به مسائل عمیق بپردازم و کمتر از مسائل و مشکلات اجتماعی یا سیاسی تأثیر بگیرم.

او ادامه داد: شاعر و نویسنده اگر غم نان نداشته باشد تمام عمر می‌نویسد. مولانا کسی بود که غم نان نداشت. اگر غم نان هم داشت پی آن نمی‌‌رفت و ترجیح می‌داد وقتش را به پخش عرفان بگذراند.

خلاقیت ساحتی انسانی می‌طلبد

خادمی درباره فرم و محتوا و چگونگی ورود هریک به نوشته بیان کرد: محتوا مغز و فرم پوسته است. خود من اول جانمایه آنچه می‌خواهم بگویم؛ درونم شکل می‌گیرد و پس از آن فرم خودش وارد می‌شود. در واقع محتواست که به من می‌گوید از چه فرمی استفاده کنم. من نمی‌توانم از عمد بخواهم چه شکلی از ادبیات را بیان کنم، نمی‌توانم آمرانه و آگاهانه به سراغ فرم خاصی بروم، بلکه این فرم است که خودش را به من معرفی می‌کند.

این نویسنده با اشاره به اینکه نوشته‌های ما درحال خالی شدن محتواست، گفت: متأسفانه نویسندگان جوان به مقوله‌های عمیق و غیرقابل دسترس انسانی کمتر توجه می‌کنند. آن‌ها کم کتاب‌ می‌خوانند. ساحتی که قرار است خلاقیت از آن به وجود بیاید، ساحتی انسانی‌ست. این‌‌ همان چیزی است که بعداً فرم روی آن قرار می‌گیرد.

خادمی با اشاره به چگونه یافتن «زبان» در نوشتن افزود: یافتن «زبان» در نوشته حاصل نمی‌شود مگر اینکه نویسنده خود را بشناسد. تمرین‌های نویسندگی از مهم‌ترین مسائل است. من از ۱۵ سالگی می‌نویسم اما دلیلی ندارد که یک نویسنده تمام دست‌نویس‌های خود را منتشر کند. اگر نویسنده با جوهره وجودی خویش آشنا شود؛ می‌تواند ساز خودش را بزند. آن وقت است که دیگر راه تقلید را پیش نمی‌گیرد. اگر نویسنده تنها به شرایط اجتماعی و سیاسی و درواقع پوسته نگاه کند، کارش در یک سطح باقی می‌ماند.

او با اشاره به اینکه تقلید را در همه حوزه‌های هنری کم و بیش شاهد هستیم؛ بیان کرد: نمی‌دانم چرا این بیماری هر روز بیشتر می‌شود؟ وقتی هنرمند بخواهد در تجربه هنرمندی دیگر شریک شود و از چارچوب‌های او در ساز و کارش استفاده کند، کاری که درنهایت تولید می‌شود یک اثر جعلی‌ست که اصالتی ندارد. اگر من بخواهم حال و هوای شاملو را در شعر خود پیاده کنم بی‌فایده است چراکه با این کار من زیرسایه شخص دیگری قرار می‌گیرم.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز