خبرگزاری کار ایران

آرزوهای سینمای کودک چرا نقش بر آب شد؟

کارگردان‌ها دل‌ودماغ ندارند

کارگردان‌ها دل‌ودماغ ندارند
کد خبر : ۲۳۸۷۸۵

تنیده شدن سیاست با سینما‌، تیغ سانسور، بد بودن حال کارگردان‌ها و کودک درونی سربه تو از دلایل ضعیف بودن فیلم‌های کودک کنونی است. باوجود اینکه هر ساله ۱۵ تا ۱۸ میلیون دانش‌آموز داریم اما این باور در مدیران وجود ندارد که بخواهند از طریق سینما با این گروه ارتباط برقرار کنند.

" گلنار مثل گلی بود که گفتن پرپر گشته، شکرخدا دوبار به ده ما برگشته… "
" مادر من، مادر من، تو یاری و یاور من، مادر چه مهربونه، درد من و می‌دونه… "
" گربه خوش صدا منم، ببین چه خوب ساز می‌زنم، با صدای زنبورکم غصه‌ها رو دور می‌کنم… "
" آقای راننده، آقای راننده، یالله بزن تو دنده، بریم به سمت تهرون، می‌خوام برم تلویزیون… "
" ک مثل کپل، صحرا شده پر ز گل، گ مثل گردو بنگر به هر سو، ب مثل بهار فکر کن بسیار… "

" من مامان دارم، دارم، دارم " جمله‌ای که دختر شش ساله فیلم «مریم ومیتیل» پایش را به زمین می‌کوبد ‌و آن را با لجبازی بچه‌گانه ادا می‌کند.

فیلم‌های سینمایی کودک آن سال‌ها برای دهه شصتی‌ها تنها یک فیلم نبود که گذشت زمان گرد فراموشی بر آن بپاشد. ۳۰ ساله‌های امروز هنوز با شنیدن آهنگ‌های این فیلم‌ها کودک درونشان زنده می‌شود و روزمرگی‌ها و دغدغه‌ها برای دقایقی دست از سرشان برمی‌دارد.

مسئولان در روزهای جنگ ساخت فیلم‌های کودکانه را از برنامه‌هایشان خارج نکردند تا نسلی که در جنگ‌ و بمباران به‌ دنیا آمد؛ بیشتر از صدای خمپاره و بمب، تصنیف‌های فیلم‌های بچگیشان در خاطرشان بماند.

در دهه ۸۰ و۹۰ از فیلم‌های خلاقانه و دلنشینی در ژانر کودک چون دزد عروسک‌ها، علی‌و غول جنگل، گربه آوازه‌خوان، گلنار، خواهران غریب، مریم‌ و میتیل و… خبری نیست. آن چند فیلم انگشت‌شماری هم که ساخته ‌شد یا کپی‌ از فیلم‌های قبل است؛ یا تنها از لحاظ شکل‌ و شمایل فرم بچه‌گانه دارد و ازنظر محتوا قابل فهم برای کودکان نیست.

به گفته فاطمه قاسمی(روان‌شناس کودک)؛ برای کودک دونوع فیلم تعریف می‌شود یکی فیلمی درباره کودک که در آن محوریت یک کودک است اما مخاطب آن بزرگسالان هستند و دوم فیلمی برای کودک که مخاطب آن کودک است و این فیلم‌ها برای دیدن کودکان و رفع نیاز او ساخته می‌شود. با این تعریف نان و کوچه عباس کیارستمی(۴۹)، سازدهنی امیرنادری(۵۲)، هفت تیرهای چوبی شاپور قریب(۵۴) که به دلیل شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی حاکم بر جامعه در آن‌ها خبری از فضای شاد و فانتزی نیست و موضوعاتی نظیر فقر، اختلاف طبقاتی، تاثیر ورود تلویزیون روی جامعه با محوریت یک کودک ساخته شده است، فیلم‌های درباره کودک هستند.

«شهرموش‌ها» ی محمدعلی طالبی مرضیه برومند که برگرفته شده از سریال تلویزیونی مدرسه موش‌ها بود؛ اولین فیلم سینمایی برای کودک محسوب می‌شود. این فیلم که در سال ۶۴ اکران شد مخاطبان زیادی را به سالن‌های سینما کشاند و ۲۶ میلیون و ۷۰۰ هزارتومان بلیت فروشی کرد. در گام بعدی «گلنار» در سال ۶۷ و هم‌زمان با موشکباران‌های شهری اکران شد که فروش ۲۸ میلیون و ۹۰۰ هزار تومانی آن نشان می‌دهد بمباران هم نتوانست سدی برای ندیدن فیلم در سالن‌های سینما باشد.

«دزدعروسک‌ها» ی محمدرضا هنرمند به فروش ۶۵ میلیون و ۲۰۰ هزار تومانی در آن سال رسید و «پاتال‌وآرزوهای کوچک» به کارگردانی مسعود کرامتی در اکران سال ۶۹ به فروش ۲۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی رسید.(قیمت بلیت سینما در آن سال‌ها حدود ۱۵ تومان بوده است. دزد عروسک‌ها به رقم امروز حدود ۲۸ میلیارد فروش کرده که در تاریخ سینما بی‌سابقه است.)

«گربه آوازه خوان» کامبوزیا پرتوی(۶۹)، «علی و غول» جنگل بیژن بیرنگ و مسعود رسام(۶۹)، «سفر جادویی» ابولحسن داوودی(۶۹)، «مدرسه پیرمرد‌ها» سیدعلی سجادی حسینی(۷۰)، «بهترین بابای دنیا» داریوش فرهنگ(۷۰)، «شهر در دست بچه‌ها» اسماعیل براری(۷۰)، «الو الو من جوجوام» مرضیه برومند(۷۰)، «مریم ومیتیل» فتحعلی اویسی(۷۱)، «کلاه قرمزی و پسرخاله» ی ایرج طهماسب(۷۳)، «خواهران غریب» ا کیومرثپوراحمد(۷۵) و «علی و دنی» وحید نیک‌خواه آزاد(۷۹) فیلم‌های ساخته شده در دهه ۷۰ هستند که بعد از سال ۷۵ شاهد کم‌رمق شدن این ژانر هستیم.

ساخت فیلم‌های کودکانه دهه ۸۰ با «تارزن و تارزان» علی عبدالعلی‌زاده(۸۰) بود و در ادامه، «روز کارنامه» مسعود کرامتی(۸۱)، «جعبه موسیقی» فرزاد موتمن(۸۶) و «سلام بر فرشتگان» فرزاد اژدری(۸۹) از معدود فیلم‌های کودکانه این دهه هستند.

ایرج طهماسب که در سال ۷۳ شخصیت عروسکی کلاه قرمزی را به سینمای کودک معرفی کرد و با وجود سرمای هوا در زمان اکران صف‌های طویلی برای دیدن فیلمش جلوی درب‌های سینما تشکیل شد و درنهایت به فروش ۳۰۰ میلیون تومانی رسید، دومین فیلمش را با محوریت این عروسک دوست داشتنی با نام «کلاه قرمزی و سروناز» در سال ۸۱ در سینما‌ها اکران کرد. فیلمی که با فروش نیم میلیاردی پرفروش‌ترین فیلم سال شد و آبروی ژانر کودکانه در دهه ۸۰ را خرید.

شروع ساخت فیلم کودکانه در دهه ۹۰ هم وام‌دار کارگردان قدیمی این ژانر است. طهماسب «کلاه‌قرمزی و بچه ننه» را در سال ۹۱ اکران و با فروش ۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیونی ۳ گانه موفق خود را کامل کرد.

به جز «کلاه‌قرمزی و بچه ننه» و «شهرموش‌های۲» که فروش ۸ میلیارد تومانی داشت. دیگر فیلم‌های کودکانه دهه ۹۰ نتوانستند موفقیت چندانی را در گیشه نصیب خود کنند. «فیتیله‌ و ماه پیشونی» ۳۷۰ میلیون تومان، «عملیات مهدکودک» ۵۲۰ میلیون تومان، «اختاپوس» ۶۵۰ میلیون تومان فروش داشتند.

حلقه گمشده در این میان چیست؟

اگر چشم‌مان را بر کاهش تعداد فیلم‌های ساخته شده در ژانر کودک ببنیدیم، آمارفروش حاکی از تفاوت فاحش بین فیلم‌های دهه ۶۰ و ۷۰ با ۸۰ و ۹۰ در ارتباط ‌گیری با کودکان است. یک حلقه گم شده در محصول این کارگردانان نوپا وجود دارد زیرا در زمان‌هایی که کارگردان‌های قدیمی این ژانر آستین‌ها را بال می‌زنند و وارد رینگ می‌شوند معادله گیشه تغییر می‌کند. دو نکته قابل استنباط است. اول این‌که نمی‌توان اینترنت، پلی‌استیشن و تکنولوژی را دلیل بر پس زدن فیلم‌های کودک از طرف بچه‌ها دانست و دوم اینکه پتانسیل ساخت فیلم کودک در کشور وجود دارد و اگر کارگردانی قاعده بازی را بشناسد؛ فیلمش بچه‌ها و والدینشان را به سینما می‌کشاند. پس با یاد گرفتن فوت کوزه‌گری از خاک خورده‌های این ژانر و اضافه کردن چاشنی موردنظر به فیلم والدین برای بردن فرزندانشان به سینما ترغیب خواهند شد.

فاطمه قاسمی(روان‌شناس کودک)؛ در مورد بی‌میلی بچه‌ها به فیلم‌های سینمایی به دلیل ورود تکنولوژی می‌گوید: گروهی از بچه‌ها به دلیل انواع امکانات و سرگرمی‌هایی که در خانه برایشان فراهم شده هیچ چیز جلبشان نمی‌کند حتی مهدکودک که محیط شادی است. اما از آن‌جا که ما یک جامعه یکدست و منسجمی نداریم و به دلیل وجود تفاوت طبقاتی، مالی، فرهنگی، آموزشی نمی‌توان این فرضیه را که تکنولوژی مانعی برای رفتن بچه‌ها به سینماست را به کل جامعه تعمیم داد. سینما یک نیاز جدا از دیگر احتیاجات کودک است.

او؛ ساخت فیلم برای کودک را در سه گروه سنی، از بدو تولد تا ۶ سالگی، ۶ تا ۱۲ سال و ۱۲ تا ۱۸ سال تقسیم‌بندی می‌کند اما تخیل، توجه به طبیعت، شاد بودن و در حد درک و فهم بودن دنیای بچه‌ها را از اشتراکات این ۳ گروه معرفی می‌کند؛ برخی فیلم‌ها در برگیرنده علایق چند گروه سنی هستند و موفق به ارتباط گیری با هیچ کدام از گروه‌ها نمی‌شوند. من کمتر دیده‌ایم در آثار کارگردان‌ها این سه مرحله رشد در نظر گرفته شود.

قاسمی؛ راز موفقیت فیلم در ارتباط گیری با بچه‌ها را «زاویه دید کارگردان» می‌داند: شاخصه موفقیت کارگردان‌هایی که فیلم کودک می‌سازند این است که؛ آن‌ها باید این توانایی را داشته باشند تا از دید کودک به دنیا نگاه کنند. فیلمسازان کمی با چنین توانمندی در کشور وجود دارند و فیلم‌هایی که موفق می‌شوند محصول چنین کارگردان‌هایی است.

قاسمی؛ انگیزه کارگردان را از دیگر دلایل موثر در موفقیت فیلم کودک می‌داند: گاهی اوقات یک انگیزه‌های قوی افراد را به سمت یک کار می‌کشاند درنتیجه محصول نهایی یک کار خوب می‌شود این افراد علاوه بر شناخت بیشتر از دنیای کودک، دغدغه کودک را دارند و دنیای او را خوب می‌شناسند، اما گاهی افراد با دلایل ضعیف تری از جمله انگیزه‌های تجاری به سمت ساخت فیلم کودک می‌رود که مورد استقبال هم قرار نمی‌گیرد.

این روان‌شناس کودک می‌گوید: به غیر از دلایل فردی، سانسور را می‌توان در کیفیت فیلم موثر دانست. هر میزان سانسور بیشتر باشد به‌‌ همان اندازه کیفیت کار پایین می‌آید. یک زمانی من با آقای خمسه صحبت کردم و پیشنهاداتی را با او در میان گذاشتم صحبت ایشان این بود که من همه مورادی که شما بیان کردید را قبول دارم اما اجازه نمی‌دهند ما آن‌ها را در فیلم‌هایمان بیاوریم ترس از سانسور نیز منجر به خودسانسوری می‌شود.

دل خوش کردن به استقبال از چند فیلم محدود بی‌توجهی محض به نیاز کودکی است که گستردگی رسانه در قرن ۲۱ درک، سلیقه، هوشمندی او را بالا برده و توقعش را هم‌تراز با کودکان در کشورهای پیشرفته قرار داده است. سطح کیفی محصولات گویای این است که فیلم سازان به تغییر ذائقه مخاطب ‌توجه نکرده‌اند و آن‌چنان که باید تلاشی برای درک این جهش سلیقه‌ای نداشته‌اند.

قاسمی بر این اعتقاد است که تلاش، جستجوگری، کشف، خطرپذیری(تا حدودی که برای بچه مشکلی ایجاد نکند)، کارهای خلاقانه، شیوه‌های حل مساله نیازهای مشترک کودک امروزی در تمام دنیا است و ارتباطی به تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی ندارد. کارگردانان کشورهای دیگر این نیاز‌ها را در فیلم‌هایشان لحاظ می‌کنند اما خلا آن‌ها به شدت در محصولات داخلی احساس می‌شود.

او دلیل استقبال با فیلم‌ها را در دهه‌های گذشته؛ تناسب فیلم‌ها با دنیای کودک، کم بودن فاصله بین دو نسل، بیشتر بودن دغدغه کودک و اهمیت دادن مسئولان می‌داند که امروزه با یک کار‌شناسی ریشه‌ای و همه جانبه می‌توان محصول نهایی را متناسب با سن کودک ساخت.

این روان‌شناس کودک با اشاره ه این مطلب که کودکان امروز یک سال‌ونیم تا دو سال زود‌تر به رشد‌شناختی می‌رسند، گفت: فیلمسازان به‌‌ همان وضعیت قبلی بسنده کرده‌اند که این می‌تواند به دلیل نشناختن عمیق و عدم اطلاع از تفاوت بچه‌های این نسل با نسل قبل باشد. بچه‌ها از نظر توانمندی هوشی و‌ شناختی بسیار فرق کرده‌اند و بزرگتر‌ها همراه با بچه‌ها نتوانستند رشد کنند، به همین دلیل در تشخیص نیاز‌ها کودکان ناتوانند. این مسئله کار کارگردان فیلم کودک را سخت‌تر می‌کند. به عنوان مثال، در گذشته برای آموزش ارف بچه‌ها حتما باید به کلاس اول می‌رسیدند اما؛ بعده‌ها متوجه شدند بچه‌های آمادگی هم توانایی آموزش این ساز را دارند. با گذشت زمان مشخص شد که یک بچه ۵ ساله هم از این توانایی برخوردار است ودر حال حاضر این آموزش به بچه ۴ ساله هم داده می‌شود.

قاسمی؛ وجود یک مشاور، جامعه‌شناس و روان‌شناس کودک را برای ساخت یک فیلم کودک الزامی می‌داند: کمتر دیده می‌شود ساخت فیلم کودک با مشورت از روانشاناسان این حوزه انجام شود. در اکثر موارد چنین خلایی دیده می‌شود. فیلم‌هایی که موفقند مطمئنا این مولفه را در نظر گرفته‌اند. در کشور ما به دلیل اینکه کمتر کار تیمی انجام می‌شود توجه به چنین نکاتی مغفول مانده است. هر شادی برای بچه‌ها قابل درک نیست و بسیاری از صحنه‌ها برای بچه‌ها قابل فهم نیست.

چرا هیبت سینمای کودک آب رفت؟

آن‌چه در کارنامه فیلم‌های کودک کمرنگ است کم شدن سطح کمی و کیفی این فیلم‌ها در دو دهه اخیراست. این افت کیفی فیلم‌ها در قیاس با محصولاتی که در گذشته تولید می‌شد دلایلی دارد که به آن اشاره خواهد شد و این امید می‌رود که مسئولان نگاهی دلسوزانه‌تر به گروهی که در حال شکل گیری‌اند؛ داشته باشند. علاوه بر این؛ بی‌میلی کارگردانان امتحان پس داده این ژانر به ساخت فیلم کودک نمی‌تواند بی‌دلیل باشد. آیا آن‌ها بستر و فضا را برای کار مناسب نمی‌دانند؟

کیومرثپوراحمد(کارگردان خواهران غریب)؛ تنیده شدن سیاست با سینما‌، تیغ سانسور، بد بودن حال کارگردان‌ها و کودک درونی سر به تو را از دلایل ضعیف بودن فیلم‌های کودک کنونی عنوان می‌کند.

در ایران یک جریان پویا به یک آدم بستگی دارد. پوراحمد؛ بسترسازی و برنامه‌ریزی‌های «محمد بهشتی» را از دلایل موفقیت فیلم کودک در دهه ۶۰ عنوان می‌کند که به طور مستقل و دور از دخالت های‌ جناحی‌ و سیاسی به دغدغه‌های فرهنگی مشغول بود.

برای ساخت فیلم کودک از مسئولان خوراک نمی‌خواهیم

پوراحمد ادامه می‌دهد: پس از آن دوران مسئولان، وزرا و معاونین‌شان آنقدر درگیر سیاست‌ شده‌اند و بند سیاست به دست و پایشان بسته شده که زمانی برای فکر کردن به فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی ندارند. سیاست باید پایش را از سینما بیرون بکشد و بعد مسئولان سانسور را هم(دلم می‌خواهد بگویم حذف کنند ولی می‌دانم که با این حاکمیت امکانش نیست) از زیر یوغ سلیقه‌های شخصی بیرون کشیده و اجازه نفس کشیدن و امنیت را به فیلمساز‌ها بدهند. این تفکر که مسئولین به ما خوراک ساخت فیلم کودک بدهند و تصمیم بگیرند چه چیز برای بچه‌ها خوب و چه چیز بد است؛ ‌‌ همان سانسور است. ما فیلمسازان خودمان برای تشخیص خوب ‌و بد شعور داریم.

کارگردان‌ها دل‌ودماغ ندارند

او بر بد بودن حال کارگردانان تاکید دارد و(به طنز) دوای درد را آمپول‌های وارداتی می‌داند که دل‌ودماغ ساخت فیلم‌های شاد و شیرین را به فیلمساز‌ها تزریق کند.

کارگردان خواهران غریب می‌گوید: ساخت فیلم و نوع فیلمی که ساخته می‌شود به حال فیلمساز بستگی دارد. زمانی‌که سرتاسر وجود فیلمساز زهرآب و تلخی‌ است چه‌گونه فیلم شیرین بسازد؟ شاد نبودن فیلم‌های کودک کنونی از همین حال بد می‌آید. علاوه بر ساختار و محتوای متناسب برای کارگردان فیلم کودک داشتن وجهه کودکانه لازم است اما؛ کودک درون همه ما نیمه جان است، نیمه جان، سربه تو و در حال فروپاشی. از چنین فیلم‌سازانی نمی‌توان توقع یک فیلم کودک خوب و شاد داشت.

پوراحمد؛ انتقادی هم به تکنولوژی واردتی نیم‌بند به سینمای کودک کرد و آن را یک برچسب ناجور دانست که؛ فیلم را برای مخاطب باورنا پذیر می‌کند.

یک گوش مسئولان در است و دیگری دروازه

در پس ‌ذهن مسئولان و کارگردان‌ها نمی‌توان دل‌مشغولی به نام «کودک» پیدا کرد. شعار‌ها و صحبت‌های نخ‌نما شده‌ای که هر ساله در سمینار‌ها و جشنواره‌هایی شبیه به یک دورهمی از تریبون پخش می‌شود و با جمع کردن میز شام هم فراموش می‌شوند. ما در هیچ یک از ۳ پیکره سینمای کشور(سازمان سینمایی، بنیاد سینمایی فارابی، خانه سینما) سیاستگذاری برای این ژانر نمی‌بینیم و بدون برنامه‌ریزی هم نمی‌توان انتظار معجزه داشت. هنرمندان بار‌ها از جدی گرفته نشدن سینمای کودک گلایه کرده‌اند اما؛ گوش شنوایی برای شنیدن این شکایت‌ها نبود و یک گوش مسئولان در بود و دیگری دروازه. ‌

علیرضا خمسه(بازیگر فیلم سلام بر فرشتگان)؛ فیلم‌سازی و جشنواره‌هایی که برای کودکان برگزار می‌شود را سفارشی و فرمایشی می‌داند؛ و بر این واقعیت که هیچ نگرانی و دغدغه‌ای برای آماده کردن خوراک فرهنگی و هنری از طریق سینما برای کودکان وجود ندارد؛ اذعان دارد.

او با تاکید بر فقدان یک سینما برای نمایش فیلم‌های کودک می‌‌گوید: با وجود اینکه هر ساله در کشور ۱۵ تا ۱۸ میلیون دانش‌آموز داریم اما این باور در مدیران و دوستان فرهنگی وجود ندارد که بخواهند از طریق سینما با این گروه سنی ارتباط برقرار کنند. دنیای آن‌ها را بشناسند و دنیای بهتری را از طریق فیلم به آن‌ها نشان دهند. متاسفانه این مشکل سال‌هاست که وجود دارد. فیلم برای کودکان جسته گریخته ساخته می‌شود و در بد‌ترین شرایط اکران می‌شود.

ضیافت‌هایی‌ که قرار نیست درک‌مان را بالا ببرند

خمسه کل سیاست‌گذاری‌ها در مورد سینمای کودک را در ظواهری خلاصه می‌کند که از دایره کمیت فرا‌تر نمی‌‌رود و هیچ‌گاه به کیفیت نمی‌رسد: تا دلتون بخواهد شعارهای بدون عمل داده می‌شود و سخنرانی، نشسست و سمینارهای بدون خروجی در مورد سینمای کودک برگزار می‌شود. آب از آب تکان نمی‌خورد و در هم بر‌‌ همان پاشنه سابق می‌چرخد. جشنواره‌ها ضیافت‌های هرازگاهی‌ هستند که ما هم خوشحال می‌شویم در آن شرکت کنیم. مثل یک مهمانی که شما در آن دعوت می‌شوید و قرار نیست درکتان را بیشتر کند.

سینمای کودک در دهه ۶۰ و ۷۰ جدی بود

این بازیگر فعال در عرصه کودک بر این اعتقاد است که؛ کارگردان‌های قدیمی ماننده خانم برومند و آقای طهماسب همچنین فیلم‌سازان جدید مثل آقای اژدری توانایی برقرار کردن ارتباط با کودکان را دارند اما؛ به دلیل آماده نبودن شرایط عینی و بیرونی، آمادگی فردی برای فعالیت ندارند: باید شرایط تولید برای سینمای کودک بهبود پیدا کند که کارگردان‌ها برای ساخت فیلم ترغیب شوند. زمانی‌که شرایط تولید و کیفیت ارتقا پیدا نکرده، فیلم‌ها در شرایط بد اکران می‌شوند، بازتاب و بازده مالی خوب ندارد؛ کارگردان‌‌ها بی‌انگیزه و نامید می‌شوند.

خمسه؛ دلیل موفقیت سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ را جدی گرفته شدن این ژانر در آن زمان می‌داند: پشتوانه سینمای کودک برنامه ریزی‌ها و سیاستگذاری توسط مدیرانی بود که به سینمای کودک بها می‌دادند و ساخت فیلم‌ها و اکران آن‌ها را مدیریت می‌کردند.

«شورای سیاستگذاری فیلم‌های کودک و نوجوان» در چه حال است؟

سخنان محمد ایوبی(رییس سازمان سینمایی) در مراسم اختتامیه امسال جشنواره کودک و نوجوان به دل فعالان سینمای کودک نشست. او مراسم اختتامیه را شروع جشنوراه سال آینده دانست و فیلمسازان با این تفکر که دولت جدید نگاه جدی به کودک و سینمای این گروه سنی دارد. از فردای‌‌ همان روز آستین‌ها را برای تغییر بالا زدند و شورایی به نام «شورای سیاستگذاری فیلم‌های کودک و نوجوان» راه اندازی کردند. شورایی که قرار بود پس از سال‌ها سینمای‌‌ رها شده کودک را زیر بال‌وپر بگیرد. اما سرانجام این شورا چه شد؟

محمدعلی طالبی(یکی از اعضای شورای سیاستگذاری فیلم‌های کودک و نوجوان)؛ برنامه این شورا را در ۳ بخش، برنامه‌ریزی برای تولید و ساخت فیلم کودک، بررسی شرایط پخش و اکران این فیلم‌ها، همچنین برپایی جشنواره‌هایی پربار و پربازده خلاصه کرد و اولویت برنامه‌ها را نمایش ۴۰ فیلم کودک که در دوسال اخیر تولید و اکران نشده‌اند؛ دانست.

او با بیان این مطلب که این شورا نمایندگانی از شورای صنفی نمایش، تهیه‌کننده‌گان، وزارت ارشاد، کارگردان‌های فیلم کودک را دربرمی‌گیرد؛ گفت: این شورا که کل جریان سینمایی کشور با آن درگیر بودند؛ ده جلسه تشکیل داد و در آن طرح‌هایی ارائه شد. از آن‌جا که قرار بود با حمایت‌های سازمان سینمایی فارابی طرح‌ها اجرایی شوند فعلا با تغییرات مدیریت جلسات تشکیل نشده است.

کارهایی که قرار بود شورای سیاست‌گذاری انجام دهد

طالبی در تشریح برنامه‌های این شورا گفت: پس از دهه ۶۰ و ۷۰ ما شاهد هیچ فعالیت سازماندهی شده برای این ژانر سینمایی نبودیم و تمام برنامه‌ها به صورت منفک و جزیره‌ای بود در نتیجه چیزی به هیبت سینمای کودک اضافه نشد. در این شورا قرار بر این بود که مضامین فیلم‌ها متناسب با نیاز سنجی کودک و به اقتضای شرایط تولید شود. اکران‌ها همراه با بررسی‌های کار‌شناسی باشد که هر فیلمی به راحتی اکران نشود. همچنین در صورتی‌که فیلم در اکران محدود موفق عمل کرد؛ برنامه‌ریزی برای اکران گسترده‌تر صورت گیرد. در مورد جشنواره‌ها نیز طرح این بود که از این حالت منفعل خارج شوند و به عنوان بازوی کمکی سینمای کودک به آن نگاه شود. در ‌‌نهایت با دعوت تمام دست اندرکاران سینمای کودک و نوجوان ایران تصمیمات را با آن‌ها در میان گذاشته و از حمایت فکری آن‌ها برخوردار شویم.

سازمان سینمایی دست حمایتش را از سر سینمای کودک برندارد

کارگردان فیلم شهرموش‌ها از مساعد بودن فضا درزمان مدیریت جعفری‌ جلوه همچنین معاون وی آقای مسعودشاهی در فارابی می‌گوید: وقتی فیلم‌سازان بستر را این‌گونه یافتند؛ برای اولین بار پس از دهه ۶۰ و ۷۰ به فکر تغییر افتادند. قرار بود استارت کار با در اختیار گرفتن چند سینما برای اکران فیلم‌های به نمایش در نیامده و همراه با تبلیغات گسترده باشد. مسئولیت اداری این شورا به فرزاد اژدری که بسیار دغدغه کودک را دارد سپرده شده است. فعلا باید دید سیاست مدیر جدید فارابی در این باره چیست.

طالبی؛ برنامه شورا را حساب شده می‌داند و با بیان این مطلب که هنوز با آقای حیدری خلیلی صحبتی در این‌باره نشده، امیدوار است؛ سرپرست جدید فارابی این پروژه را پیگیری کرده و امکانات لازم را برای اجرایی شدن طرح‌ها فراهم کند.

اما پیش از آن می‌توان گفت: آقایون مسئول؛ با برگزاری یک جشنواره یک هفته‌ای کودک معجزه‌ای رخ نمی‌دهد. اجازه ندهید از عملکردتان این برداشت شود که قید این ژانر را زده‌اید و برپایی «جشنواره کودک ونوجوان» را برای حفظ پز و آبرو از لیست برنامه‌هایتان خارج نکرده‌اید. دست حمایتی خود را از سر شورای سیاست‌گذاری فیلم های کودک و نوجوان بر ندارید تا این خانه کلنگی بازسازی شود.

گزارش: شانلی عبادیان

ارسال نظر
پیشنهاد امروز