شهروندان سرپلذهاب در گفتوگو با ایلنا:
غذا و سوخت کم است؛ با لباسهایمان آواره خیابانیم/ چادر به ما نرسید؛ از سرما به ماشینها پناهبردهایم
مردم سرپلذهاب از کمبود سوخت و غذا در شرایط پیش آمده انتقاد دارند و نگران سرمای عصرگاهی هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ سرپلذهاب یکی از شهرستانهایی است که هنوز کار آواربرداری تمام نشده؛ زلزله شب گذشته خیلی از شهروندان را آواره خیابانها کردهاست.
پسلرزه پشت پس لرزه، به ترس و اضطراب مردم دامن زده و آنهایی هم که هنوز سقفهایشان سرپاست ترجیح میدهند در خیابانها بمانند؛ خیلیها هم اعضای خانوادهشان زیر آوار ماندهاند و اضطرابشان بیشتر از دیگران است.
در این شرایط خبرنگار هفته نامه «نوای وقت» که در محل حاضر است و به سرپلذهاب رفته؛ اوضاع را نابسامان میداند و میگوید: سوخت و غذا توزیع نشده؛ اگر نفت توزیع نشود، سرمای کشنده آمار تلفات را افزایش خواهد داد. گرسنگی هم مزید بر علت است؛ مخصوصا برای کودکان و سالمندان شرایط بسیار نگرانکنندهاست. چادر هم به تعداد کافی توزیع نشده و خیلی از خانوادهها بی سرپناه ماندهاند.
این خبرنگار میگوید: وضعیت در روستاهای سرپلذهاب به نسبت شهر خیلی بدتر است؛ روستاهایی هستند که هنوز آواربرداری انجام نشده و حتی دسترسی به این روستاها هم با دشواری روبروست. حتی در شهر هم آواربرداری کند است و خوب پیش نمیرود.
در همین لحظه صدا برای لحظهای قطع میشود. زمین باز هم میلرزد؛ پسلرزه ای به قدرت 4.7 ریشتر. خبرنگار نوای وقت، چند لحظه بعد از این پسلرزه میگوید: این چندمین پسلرزه در چند ساعت گذشته است؛ نگرانی به خاطر احتمال وقوع زلزلههای بیشتر مردم را نگران کردهاست.
او از وضعیت تنها بیمارستان شهر میگوید: کادر درمانی با همه توان در حال کار هستند؛ اما یک بیمارستان کم است؛ در شرایط فعلی کفاف نمیدهد و مصدومان بسیاری سرگردانند.
این خبرنگار یکی دیگر از مشکلات را وضعیت فعلی جاده کرند-سرپلذهاب میداند و میگوید: به علت ریزش کوه، جاده نیمه مسدود است و ترافیک بالاست؛ باید سریع مسئولان این مشکل را حل کنند تا ترافیک روان شود و نیروهای امداد و بستههای غذا و دارو بدون مشکل به دست مردم برسد.
او میگوید اینترنت قطع است و نمیتوانم عکس بفرستم؛ باید از محل خارج شوم.
در ادامه، یکی از شهروندان سرپل ذهاب که از شب گذشته به همراه خانوادهاش بیسرپناه مانده میگوید: از زور سرما به ماشینها پناه بردهایم؛ بچه شیرخواره هم داریم اما هنوز چادر به ما نرسیده؛ خانواده ما به همراه خانواده برادر و خواهرم، 20 نفریم که 15 نفر کودکند.
این آقا که خودش را ناصر معرفی میکند؛ میگوید: همه داخل ماشینها نشستهایم؛ اما سوخت هم کم است؛ بنزین دارد تمام میشود و میترسیم اگر چادر و نفت به ما نرسد؛ از سرما یخ بزنیم؛ نگران بچهها هستم.
این شهروند مرزنشین میگوید: غذایی در کار نیست؛ از سوپرمارکتهایی که کامل خراب نشدهاند، نان و پنیر گرفتهایم و بیشتر به بچهها دادهایم.
او میخواهد که زودتر چادر و پتو توزیع شود و میگوید: چادرها را درست به تعداد خانواده ها توزیع نمیکنند؛ نمیدانم چرا به ما نرسیده؛ البته حجم خرابی بالاست؛ ولی نگران خانوادهام هستم؛ اولین چیزی که میخواهم اینست که مسئولان صدای ما را بشنوند و در این سرمای بیامان به داد ما برسند. دیشب مهمانی خانه برادرم بودیم که زلزله شد؛ با همان لباسهای تنمان آواره خیابان شدیم.
او میگوید: زودتر فکری به حال ما بکنند؛ فکری برای اسکان و غذای کودکان و سالمندان بکنند تا امشب را در خیابان نمانیم.