گذر رمان نو در ایران و جهان از نگاه امیرعلی نجومیان، منوچهر بدیعی و ابوالحسن نجفی؛
بدیعی: نجفی پایهگذار رمان نو در ایران است نه گلشیری
رمان هنر نیست زیرا رماننویس چیزی را تولید نمیکند درصورتیکه شعر قبلا وجود نداشته و شاعر آن را میآفریند پس هنر است / به هیچ وجه گلشیری را رماننویس نو نمیدانم زیرا او قبل از نوشتن خود حتی یک کتاب رمان نو را به انگلیسی نخوانده بود بلکه ابوالحسن نجفی پایهگذار رمان نو در ایران است.
نشست هفتگی شهرکتاب این هفته میزبان مترجم «کتاب آری یا نه به رمان نو» بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ این نشست با موضوع رونمایی از کتاب «آری یا نه به رمان نو» ۱۵ مهر برگزار شد. در این نشست علیاصغر محمدخانی، امیرعلی نجومیان، منوچهر بدیعی و ابوالحسن نجفی سخنرانی کردند.
علیاصغر محمدخانی(معاون فرهنگی و بینالملل موسسه شهر کتاب) در ابتدا چارچوب برنامه را مشخص کرد و گفت: بحثما دربارهٔ کتاب «آری یا نه، به رمان نو» که شامل مقالاتی دربارهٔ رمان نوست که توسط منوچهر بدیعی ترجمه شده و فرصتی را ایجاد کرده تا بعداز ۶۰ سال دربارهٔ رمان نو سخن بگوییم. چند مسئله دربارهٔ رمان نو شامل عینیت، ذهنیت و دلالت و نسبت آنها باهم است که در این جلسه دربارهٔ آنها صحبت میکنیم.
وی سوالات و نکاتی درمورد رمان نو مطرح کرد و به آنها پاسخ داد: آیا رمان نو ضدرمان است؟ چرا رمان نو با استقبال مخاطبان در ایران و جهان روبرو نشد؟ ارتباط رمان نو با سینما چگونه است؟ رمان نو چه تأثیری بر نویسندگان و ناشران گذاشته است؟ آیندهٔ رمان به کجا میرسد؟ آلن رب گریه اعتقاد داشت که برای زنده ماندن رمان باید متحول شد و تکرار مکرر قالبهای گذشته بیحاصل و زیانبار است. رمان نویسی چگونه میتواند منجمد بماند در صورتی که تمام اشیا و محیط روز به روز با سرعت بسیاری تغییر میکنند؟ آیا وحود شاهکارهای ادبی مخالف این سخن آلن نیست؟ او نسبت به رمان بالزاک نظر خوبی نداشت.
وی ادامه داد: در پیوست این کتاب که توسط بدیعی نوشته شده، میخوانیم: باید فکری به حال رمان کرد. در آینده رمان به شکل متن درخواهد آمد. آیا آیندهٔ رمان باید اینگونه باشد؟ رمان نو جنبشی ناهمگون است که هریک از نویسندگان به یک سو میروند و تفاوت بسیاری بین آنها وجود دارد.
محمدخانی در پایان سخنانش گفت: یکی از کسانی تحت تأثیر آلن رب گریه بود؛ هوشنگ گلشیدی و یکی دیگر از کسانی که از آثارش در حوزهٔ رمان نو استفاده میکنیم؛ ابوالحسن نجفی است که تأثیر رمان نو در ایران را مطرح کرد و امروز شاهد تغییر و تحولات در حوزهٔ رمان نو در ایران هستیم.
ابوالحسن نجفی(زبانشناس و مترجم) با بیان به این موضوع که بشر همواره با قصه و افسانه زندگی کرده، گفت: مردمشناسان، جوامع ابتدایی را دیدند که ایام و ساعات فراغت خود را به اجرای برنامه نقالی و تماشای نقل داستان میگذراندند. در کشور ما نیز اینگونه بود. جهانگردانی که از خاطرات سفرهای خود میگفتند، و نقالانی که قصههای شاهنامه فردوسی و غیره را در قهوه خانهها برای مردم نقل میکردند که بعضی از آنها مکتوب و به چاپ رسیده است. اگر امروز نقالی رونقی ندارد دلیلش تلویزیون و فیلمهایش است چون مردم دیگر در خانههایشان به تماشای فیلم مشغول هستند و فیلمها جایگزین نقالی و داستانسرایی شده است.
وی ادامه داد: افسانه تمام ادبیات ایران را دربرگرفته و فقط در غزل جایی ندارد. تمام اشعار ما با افسانه همراه است مانند مثنوی معنوی و همهٔ مثنویهای دیگر، بوستان و گلستان سعدی، آثار نظامی مانند هفت پیکر که اگر به نثر نوشته شود بسیار مدرن است، ویس و رامین، شاهنامهٔ فردوسی و تمام آثار جدی ما مانند سیاستنامه، قابوسنامه، جوامعالحکایات که هنوز هم به طور کامل چاپ نشده و مقامات حمیدی ازجمله آثار ادبی آمیخته به افسانهٔ ما هستند.
نجفی گفت: تاریخ ما نیز با افسانه همراه است مانند: تاریخ بیهقی، که به جز اتفاقاتی که به عینه دیده است مثل(ذکر حسنک وزیر) در بقیه موارد که از قول گذشتگان نقل شده جای تردید است. کتب عرفانی ایرانی نیز مانند اسرارالتوحید و در حوزهٔ داستانهای عامیانه، داستانهای دارابنامه، اسکندرنامه، سمک عیار و… از افسانه خالی نیستند.
این مترجم بیان کرد: قصه از گذشتههای دور وجود داشته اما رمان در اواخر قرن ۱۶ پدید آمده است که از تحول داستان به وجود آمده و یکی از دلایل پیشرفتش در مغرب زمین را میتوان پیدایش صنعت چاپ دانست. اوج رمان در قرن ۱۹ است که در تمام کشورهای غربی رمانهای بزرگی منتشر شدند. در این قرن روسیه در همهٔ زمینهها مخصوصا رمان چنان پیشرفتی کردند که باعثشگفتی همگان شد. در این قرن بزرگترین رمانها توسط رماننویسان روسی نوشته شد که از آنها میتوان به رمانهای لئوتولستوی و داستایوفسکی اشاره کرد.
نجفی از رمان کوچکی به نام مادام بواری که با شیوهٔ داستاننویسی نوشته شده؛ یاد کرد و گفت: این کتاب در حوزهٔ رمان نو بسیار موثر بوده است زیرا علاوه بر رمان، انتقاد بر آن نیز هست و به پیدایش رمان نو کمک کرد. بعداز آن کتابهایی از کافکا، جویس و پرویست نوشته شد که بسیار متفاوت بودند و دلیل این تفاوتها خلق ژانر جدیدی نسبت به رمانهای دیگر است.
این زبانشناس در پاسخ به سوال چرا قصه به رمان تبدیل شده است؛ گفت: علت اصلی آن باورپذیری است. داستانها به دلیل استفاده از نیروهای ماوراءلطبیعه، با وجود رواج فراوان باورکردنی نیستند اما پوشش رمان بیان واقعیتهاست. دلیل دیگر آن این است که رمان را نمیتوان خلاصه و نقل کرد. افسانه را میتوان به هرصورتی نقل کرد اما رمان را نمیتوان. رمان باید مانند شعر خوانده شود. خصوصیت دیگر رمان همان چیزی است که در هنگام خواندن رمان به ما دست میدهد و آن روحیه همدلی و همزاد پنداری است که به آن تشبه(خود را شبیه دیگران گذاشتن، دیدن و دانستن) گفته میشود که هیچ کتابی مانند رمان صفت تشبه را ندارد.
وی در آخر از بدیعی تقدیر کرد و گفت: رمان هرگز نمیمیرد گذر زمان نیز این را ثابت میکند. مشکلترین کار در ترجمه، ترجمهٔ کتابهای نقد است و ترجمهٔ بدیعی بدون شک یکی از بهترین نمونههای ترجمه است که در آن زیباییهای زبان فارسی منعکس شده است.
امیرعلی نجومیان(نویسنده، نظریهپرداز و مترجم و دانشیار ادبیات انگلیسی و نظریه ادبی) با نقل قولی از کتاب؛ سخنان خود را شروع کرد و حضار را به تأمل درباره این جمله دعوت کرد: انسان به دنیا نگاه میکند اما دنیا نگاه او را بازنمیگرداند.
وی گفت: کتاب «آری یا نه به رمان نو» مجموعهای از مقالات است که توسط بدیعی گردآوری شده است و هیچ نمونهای از این کتاب را در هیچ کجای دنیا نمیتوان یافت و منحصر به فرد است. ما با مترجمی روبه رو هستیم که پژوهشگر است و در هر خط و صفحهٔ این کتاب پژوهش انجام داده است. این کتاب پانوشتهای بسیار مهمی دارد و در بعضی مواقع مترجم غلطهای نویسنده را اصلاح کرده است.
نجومیان ادامه داد: مجموعه مقالات «آری یا نه به رمان نو» سه کتاب است و مترجم میتوانست هر کتاب را جداگانه ترجمه کند اما این کار را نکرده و همهٔ آن مقالات را در یک کتاب جمع آوری کرده است و این کتاب مرجعی برای خوانندگان فارسی زبان در حوزهٔ رمان نو است. تمرکز این کتاب بر مقالات آلن رب گریه است هرچند نویسندگان دیگری نیز هستند. در انتهای این کتاب بدیعی پیوستی نوشته است که درآن نظرات خود را در مورد حوزهٔ رمان نو بیان میکند.
وی با بیان سوالات و پاسخ دادن به آنها سخن خود را ادامه داد: رمان نو چیست؟ ریشهها و خاستگاههایش چیست؟ آیا رمان نو علیه رمان است؟ تأثیر رمان نو در دهههای ۵۰ و ۶۰ چگونه بوده است؟ رمان نو بین دو جریان بزرگ ادبی و فکری مدرنیزم و پستمدرنیزم قرار دارد و از جنگ جهانی دوم به بعد به وجود آمده است و تلنگری بر باورهای مدرنیزم سال ۵۰ و ۶۰ بوده و فضا را برای پست مدرنیزم آماده کرده است.
این نویسنده ادامه داد: رمان نو نگاه ذات محور را از روی فلسفه برمیدارد. تصور وجود درون سو همواره به تصور وجود فراسو میرسد. نگاه به ذات انسانها تغییر کرد و واقعیات از اصالتشان خارج شدند و دیگر قابل اثبات کردن نبودند. و به واقعگرایی رو میآورد. مبهمترین حکم در ادبیات واقعگرایی است. یکی دیگر از مسائل این است که داستان همواره حاصل کشف یک منطق یا دلالت از عالم به وجود آمده است که امروز کلمهٔ کشف جای خود را به ساخت داده است و قصه حاصل ساخت یک دلالت یا منطق شد.
نجومیان گفت: رمان نو وابستگی بیشتری به ادبیات پستمدرن دارد تا مدرن. این کتاب تا حد زیادی به متن و نوشتن آن اختصاص دارد. تردیدی نسبت به دلالت و واقعیت و درباره کلان روایتها مطرح میکند.
وی از ارتباط بین سینما و رمان نو گفت: رمان نو در فضایی شکل گرفت که سینما به سوی افقهای مدرنیزم میرفت و سینمای قصهگوی قرن بیستم به سمت مستندسازی میرفت و به همای دلیل سینما نقش مهمی در رمان نو دارد. رمان نو در آثار سینمایی کیارستمی یا گودار موج میزند. توصیفهای سینمایی نقش نگاه بصری را در ادراک تأکید میکند.
این نظریهپرداز ادامه داد: ادبیات ابزورد یا پوچ نیز در پیدایش رمان نو نقش اساسی دارد. آلن رب گریه اذعان دارد کتاب «کامو» باعثشد که او رماننویس شود. کتابهای «بیگانه» که به هیچ چیز دلالت نمیکند و «بکت» نیز آثار بسیار مهمی در زمینهٔ پیدایش رمان نو هستند.
نجومیان بیان کرد: باید از تشبیه در رمان نو خودداری کنیم و به طبیعت آن طوری نگاه کنیم که هستند بدون تشبیه. تشبیه در تراژدی بیداد میکند در صورتی که از نظر رب گریه تراژدی دروغ است. ابتدا باید نگاه دلالت از داستانها گرفته شود. تمام عالم ادبیات توصیف و نشان دادن آنچه که جلوی چشممان است. رمان نو باید به دنبال شفافیتی بدون رمزو راز باشد.
وی ادامه داد: رمان نو در حال تکوین و تغییر است و یک چیز نیست و نگارش نویسندگان آن باهم متفاوت است. این نوع رمان به سطح توجه میکند و عمق را فراموش میکند و ضداومانیزم است. تأثیر آن در دهههای ۵۰ و ۶۰ قابل درک است. رمانهای پلیسی بخش عمدهٔ رمان نو را تشکیل میدهد.
نجومیان گفت: در این کتاب علیه رمان نو نیز نکاتی بیان شده که مترجم با نگاهی بیطرفانه آن را بیان میکند: دستهٔ اول منتقدان مارکسیستها هستند که با دید جامعهشناسی به ادبیات نگاه میکنند و میگویند نویسندگان این آثار به لحاظ اجتماعی تنگمایه هستند و به همین جهت این رمانها ارزشی ندارد. دستهٔ دوم روانشناسانی هستند که اعتقاد دارند این نوع رمان به عمق روانشناسی نمیپردازد و بیارزش هستند و دستهٔ سوم کسانی که بیشتر نگران ادبیات هستند و دلشان داستانهایی میخواهد که با آنها تسلی بیابند.
منوچهر بدیعی(مترجم) نیز ابتدا دربارهٔ جلد کتابهایی که ترجمه میکند؛ گفت: در تمام کتابهای ترجمه شدهٔ من پشت جلد متون اصلی ساده است و به سلیقهٔ خود من طراحی آن اجرا شده است.
وی ادامه داد: از نظر من؛ ابوالحسن نجفی پایهگذار رمان نو در ایران است و تمام سوابق را به خوبی بیان کرد. رمان نو ضدرمان رمان نیست، غیررمان است و این دو با یکدیگر فرق دارند. هدف ما رواج رمان نو نبوده و نیست بلکه قرار بر این است که حرکت کنیم و به قالبی از ادبیات برسیم که خوانندهٔ بیشتری دارد.
بدیعی گفت: از نظر من رمان نو در ایران هیچ ارتباطی با سینما ندارد. من به هیچ وجه هوشنگ گلشیری را رماننویس نو نمیدانم زیرا او قبل از نوشتن خود حتی یک کتاب رمان نو را به انگلیسی نخوانده بود. تفاوت رماننویسان نو با یکدیگر را میتوان از زمین تا آسمان دانست که این بسیار عالی است. جمع شدن این نویسندگان درکنار هم برای حمایت یکدیگر است نه برای تقلید.
این مترجم بیان کرد: میتوانم بگویم آیندهٔ رمان متن است. مشکل این است که در رمان نو استثناءهای زندگی انسای مطرح میشود. تنها جویس توانست نیازهایی فیزیولوژیک را در رمانهای خود بگنجاند. کاری که هیچکس جرئت آن را حتی امروز نداشته است. ویلیام فاکنر روح استثنایی بشر را مطرح کرد و از جانبخشی به اشیا خودداری کرد. رمان نو از محیط و اشیا طوری صحبت میکند که هستند. یقینا آیندهٔ رمان تبدیل به زندگی واقعی و علمی انسانها خواهد شد طوری که انسان تحصیل کردهٔ امروز بتواند آن را بخواند و درک کند.
بدیعی ادامه داد: باید به کثرت اختصارناپذیری اشیا و حقایق توجه کرد. رئالیسم نه بیان ذهنی است و نه بیان ذهنی بلکه رابطی بین این دو است و واقعیت زندگی بشر و عین و ذهن را نشان میدهد.
این مترجم در پایان این نشست گفت: مدرنها باهم وجه اشتراکی ندارند. جهانی که یه این حالت انقلابی خوب رسیده چرا باید باهم اشتراک داشته باشند؟ در رمان نو تشبه را به زحمت میتوان یافت. در ایران دو کتاب دیگربا عناوین «مکتبهای ادبی» نوشتهٔ سیدحسینی و «نقاشی نوین» احسان یارشاطر نیز با موضوع رمان نو داریم اما در هیچ کجای دنیا هیچ کتابی با این مضمون یافت نمیکنید. همواره بحثی بین من و نجفی وجود دارد و من میگویم: رمان هنر نیست زیرا رماننویس چیزی را تولید نمیکند و از اتفاقهای گذشته دلالت میکند. درصورتیکه شعر این چنین نیست. شعر قبلا وجود نداشته و شاعر آن را میآفریند پس شعر یک هنر است.